Menu

تلمذ

تلمذ

پر واضح است شخصیّتی که علوم زمان خود را فرا گرفته و دانشمندی مشهور شده است سالیانی چند به شاگردی اساتید مشغول و به فراگیری علوم پایه و متداول اوّلیه همّت گمارده است. شمس هم از این قاعده مستثنی نیست امّا این که اساتید چه کسانی بوده اند چیزی نمی دانیم.
مکتب خانه های قدیمی، مدارس علوم دینی، درک محضر و وعظ و مدرّسین مبلّغین و عرفای بزرگ شهر، راهی بوده است که شمس بالاجبار پیموده است.
امّا از آنجا که شمس فطرتاً دارای نبوغ ذاتی بوده منظور او از تحصیل علوم گرفتن عنوان و منصب و پیدا کردن راه اعاشه نبوده است. چشمان جستجوگر او در صدد کشف مردانی بزرگ و عارفانی مشهور به هر سو می گشته است تا چنین بزرگانی را کشف و از محضر آن ها هر چه بیشتر کسب فیض کند.
آنچه از نوشته ها و مدارک موجود بر می آید یکی از این شخصیت ها عارفی به نام شیخ ابوبکر (سلّه باف) زنبیل باف تبریزی بوده است. شمس الدّین احمد افلاکی در مناقب العارفین می گوید:
…. او در اوّل حال، مرید شیخ ابوبکر تبریزی زنبیل باف شده بود… در آخر چون … کمالات او از حدّ ادراک مردم … در گذشت، در طلب اکملی … سفری شد و … مجموع اقالیم را چند نوبتی، گردی برآمد … و به خدمت چندین …. اکابر معنی و صورت رسید، نظیر عظمت خود نیافت … و مطلوب و محبوب خود را همی جست … [تا] به … قونیه رسید.
بامداد شنبه بیست و ششم جمادی الآخرة سنه ۴۶۲ هجری قمری و در خان شکرریزان فرود آمد و حضرت مولانا جلال الدّین در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود. (افلاکی ۴/۴ و۷/۴)
افلاکی در جای دیگر می گوید:
سلطان ولد روایت کرد که روزی مولانا شمس الدّین تبریزی … با پدرم میگفت که:
(-مرا شیخی بود ابوبکر نام در شهر تبریز، جمله ولایت ها را او یافتم. امّا در من چیزی بود که شیخم نمی دید، و هیچ کس ندیده بود. آن چیز را در این حال … مولانا دید. ) (افلاکی ۸۱/۴)
همو گوید: حضرت مولانا می فرمود که:
(- مولانا شمس الدّین … در علم کیمیا، نظیر خود نداشت و در دعوت کواکب و قسم ریاضیات، اِلهیات و حکمیّات و نجوم و منطق … او را [بی نظیر] می خواندند، امّا چون به مردان خدا مصاحبت نمود، همه را در جریده ی لا (نفی) ثبت فرموده … مجرّد شد و عالم تجرید و تفرید و توحید را اختیار کرد.) (افلاکی ۱۸/۴)
شمس خود در جایی گوید:
(اوّل با فقیهان نمی نشستم، با درویشان می نشستم، می گفتم این ها از درویشی بیگانه اند، چون دانستم که درویشی چیست و ایشان کجایند؟ اکنون رغبت مجالست فقیهان بیش دارم از این درویشان، زیرا فقیهان باری رنج برده اند، این ها می لافند که درویشم، آخر درویشی کو؟) (مقالات، صفحه ۳۰۶)
روایاتی چند نیز در دست است که فخرالدّین عراقی و شمس تبریزی هر دو از تربیت یافتگان بابا کمال خجندی از خلفاء نجم الدّین کبری بوده اند، بعضی نیز گفته اند که شمس مرید و تربیت یافته رکن الدّین سجاسی است که شیخ اوحدالدّین کرمانی هم وی را به پیری برگزیده بود.
لیکن بنا به نوشته استاد فروزانفر و به دلایلی که آورده اند این نظریّه ضعیف و مشکوک به نظر می رسد. هر چند که شمس تبریزی در بغداد به ملاقات با اوحدالدّین کرمانی دست یافته و با او به معارضه برخاسته است. نتیجه یی که از مطالعه و بررسی نوشته های بالا به دست می آید این که شمس پس از فراگیری دانش متدوال عصر خود در محضر عارفانی که در تبریز می زیسته اند حضور می یابد و از آن ها کسب فیض می کند امّا هرگز قانع نمی شود روح جستجوگر و پرخاشگر او پیوسته در جستجوی افرادی دانا و آگاه تر بوده ناچار دست به مهاجرت می زند و چنین است که بالاخره در بامداد روز ۲۶ جمادی الآخر سال ۶۴۲ هجری وارد قونیه می شود.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *