Menu

دو بیتی ها

 

ای کاش که درد هجر را درمان بود

امید وصال در دل و در جان بود

می بود کنار و ناسزاگوئیهاش:

در گوش از آن نگار لب خندان بود

***

دل عاشق به پیغامی بسازه

وگرنه با بد اخلاقی بسازه

نگر بر مرغی ار بینی گرسنه ست

گرسنه با دو بادامی بسازه

***

بر سر و قدت چو ضیمران آویزم

ار شوق به چهره اشک شادی ریزم

از خشم به فرقم ار فرود آری چوب:

می افتم و باز زود بر میخیزم

***

دیر آمدی ای نگار و دلبند شدم

در حالت انتظار یکچند شدم

بنشسته سر راه تو می بودم و حال

خوشحال ز دیدارت و لبخند شدم

***

اول فرورد را که جامعه تالی است:

پر ز نشاط و ز رنج و دغدغه خالی ست

دیده به دنیا گشوده لحظه تحویل

شهره به نوروز گشت و روزِ (جلالی) ست

(نوروز جلالی)

۳ دیدگاه

  1. سلام یکی از دوبیتی های بنده
    بهاری ای گل زیبای جانی
    توارتنگی، نگارستان مانی
    همه بند تنم دارد نشانت
    مرادرهجرخودتا کی دوانی
    ازعلی رضا عابدی ۱۵/اردیبهشت /۱۳۷۱
    تقدطم به شما بزرگواران، همه دوستداران شعر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *