…
ای کاش که درد هجر را درمان بود
امید وصال در دل و در جان بود
می بود کنار و ناسزاگوئیهاش:
در گوش از آن نگار لب خندان بود
***
دل عاشق به پیغامی بسازه
وگرنه با بد اخلاقی بسازه
نگر بر مرغی ار بینی گرسنه ست
گرسنه با دو بادامی بسازه
***
بر سر و قدت چو ضیمران آویزم
ار شوق به چهره اشک شادی ریزم
از خشم به فرقم ار فرود آری چوب:
می افتم و باز زود بر میخیزم
***
دیر آمدی ای نگار و دلبند شدم
در حالت انتظار یکچند شدم
بنشسته سر راه تو می بودم و حال
خوشحال ز دیدارت و لبخند شدم
***
اول فرورد را که جامعه تالی است:
پر ز نشاط و ز رنج و دغدغه خالی ست
دیده به دنیا گشوده لحظه تحویل
شهره به نوروز گشت و روزِ (جلالی) ست
(نوروز جلالی)
سلام یکی از دوبیتی های بنده
بهاری ای گل زیبای جانی
توارتنگی، نگارستان مانی
همه بند تنم دارد نشانت
مرادرهجرخودتا کی دوانی
ازعلی رضا عابدی ۱۵/اردیبهشت /۱۳۷۱
تقدطم به شما بزرگواران، همه دوستداران شعر
درود بر شما بزرگوار
Thanks for the valuable information