Menu

p3211

گرایش طبع این ناتوان به شعر و ادبیات فارسی به این سبب بود که در کودکی مادرم که حافظ حافظ بود هنگام کار غزلهای حافظ را با آوایی گرم ریزه خوانی می کرد. او حافظ را در مکتب و از بانویی فاضل اهل شیراز آموخته بود. به این ترتیب با وزن شعر فارسی آشنا شدم.

در دوره دبستان و سالهای اول دبیرستان معلم و مربی فقیدم حسین آموزگار کوششهای بی دریغی در تشویق من به خواندن هرچه بیشتر اشعاری که انتخاب می کرد نمود. چنانچه در همان دوره دبیرستان زبانم به کلام منظوم باز و از آن پس به صورت تفنن تا به امروز نغمه پرداز است. روانشان شاد باد. با مطالعه مثنوی های سعدی و اشعار دیگر بزرگان سخن، طبعم به سبک عراقی و رویداد گویی گرایش یافت بیش از هزار سال است که شعرای فارسی زبان کلمات فارسی را به مانند مومی مذاب در قالب اوزان مختلف شعر فارسی ریخته و با کمک سحر و اعجاز بیان، این موم را چون سنگ خارا خلل ناپذیر ساخته وبه کمک آن برج و باروی شعر و ادب فارسی را بلند مرتبه و پابرجا نگه داشته اند.

غزل به مثابه پله های سنگی این برج و باروست که از دیرباز تا کنون دوستداران شعر و ادب با سرودن و خواندن آن به دیدار این بنای جاویدان می روند.

امروزه غزلسرایی به صورت دنباله روی از قافیه و سرودن ابیاتی چند با مفاد بیگانه از هم، کاری عبث و بیهوده است.

تشریح و توصیف یک سرگذشت واقعی یا رویداد، شرح یک رابطه عاشقانه با قهرها و آشتی ها و یا برخوردی عشق آفرین که خود شاعر یک طرف آن بوده است به صورت مطلبی کامل و دربست در قالب غزل هرچند کار آسانی نیست اما به نظر می رسد که تنها راه پیش برد و تحول در غزل باشد.

درست همان چیزی که بدان مکتب وقوع و یا رویداد گرایی نام نهاده اند. لیکن رویدادگویی در قالب غزل برعکس سایر قالبهای شعر فارسی با وجود قید و بند ردیف و قافیه و محدودیت ابیات کار آسانی نیست.

این ناتوان تا آنجا که مضمون و مطلب و موضوع رویدادی در اختیار داشته و یا به فکرم خطور کرده است در حد توان در این راه ابتکار و در قالب غزل به کار گرفته ام.

درباره انگیزه سرودن شعر به لهجه و با لغات و اصطلاحات یزدی لازم به ذکر است که در نیم قرن گذشته بر اثر کوششهای شخصیتهای گرانقدری مانند استاد علامه دهخدا و صادق هدایت و دراین اواخر اشخاصی با کمک رسانه های گروهی اهمیت فرهنگ عامه به مردم شناسانده شده و روی هم رفته در این راه گامهای بزرگی برداشته شده است.

این عمل مثبت در واقع عکس العمل نفوذ فرهنگ فرنگی در این سرزمین بود که فرهنگ عامه را مورد تحقیر قرار می داد و کار به جایی رسیده بود که افراد با تحصیلات جدید سعی در اختفای لهجه محلی خود و کوشش در پاک کردن اصطلاحت لهجه شخصی در کلام و کتابت خود داشتند.

استان یزد دارای ویژگی های قابل مطالعه ای در زمین تکلم با لهجه و اصطلاحات مخصوص به وسیله واژه های اصیل فارسی و ریشه کلمات اوستایی است و جا دارد مقامات فرهنگی ذیصلاح پیش از آن که افراد مسن استان به ویژه روحانیون سالخورده دین باستانی زرتشتی تحلیل رفته و سایر افراد طبقات مردم در تکلم و اصطلاحات هم رنگ جماعت شوند تحقیقات و بررسی های کلاسیک خود را با اصول علمی در این استان مرکزی که موطن ایرانیان باستان و زرتشتیان ایران می باشد آغاز نمایند.

در طول مدت پنجاه سال گذشته که نویسنده این سطور به خاطر دارد بسیاری از اصطلاحات و کلمات و حتی لهجه تکلم پاره یی از کلمات به دست فراموشی سپرده شده و امروز به گوش نسل جوان مدرسه رفته ثقیل و بی معنا می آید.

این مطلب مرا وادار به احیای لهجه و اصطلاحات یزدی در چهارچوب وزن شعر ساخت زیرا اوزان شعر به عکس عبارات نثر به مانند حفاظ محکمی می تواند لهجه و اصطلاحات و کلمات را همان طور که هست نگه دارد. بدیهی است که خواننده شعری که با لهجه محلی سروده شده انتظار دارد که محتوی و مضمون شعر نیز به تبعیت از لهجه و اصطلاحات بکار رفته رنگ و بوی محلی داشته باشد. از اینرو مضامین اشعار یزدی را از بین رویدادها و یا مراسم خاص محلی و یا تشریح گوشه ای از زندگی اجتماعی یزد برگزیده ام. از طرفی این نکته مسلم است که هرگاه شعری جنبه فکاهی داشته باشد دارای نفوذ و اشاعه بیشتری در ذهن طبقات جامعه خواهد بود، بدین لحاظ سعی شد آن چه از اصطلاحات و لهجه در زبان رایج فعلی طبقات مختلف مردم سراسر این استان وجود دارد در قالب شعر با مضامین فکاهی ریخته و در اختیار مردم گذاشته شود. باشد که به این وسیله قدمی در راه حفظ و احیای لهجه و فرهنگ یزدی برداشته شود و دیگران نیز در این راه تشویق گردند.