Menu

داستان،خاطره و اسناد

رسم ازدواج با مرغ

در قدیم وقتی مردی چند بار ازدواج می کرد و هر بار زنش به علتی فوت می کرد ، ملاّیی را به خانه می اوردند و او مرغی را به عقد او در می آورد.بعد سر مرغ را روی سینه او می بریدند تا خونش روی او بریزد.اعتقاد داشتند اگر بعد از این زن بگیرد زنش زنده خواهد ماند.

رسم فروختن بچه

وقتی بچه های نوزاد یک خانواده زنده نمی ماندند ،هنگام تولد نوزاد جدید او را به یکی از اقوام یا همسایه ها می فروختند تا دیگر نسبتی با خودشان نداشته باشد و زنده بماند.بعد از کسی که بچه را خریده بود اجازه می گرفتند که از بچه مواظبت کنند.کسی که بچه را خریده بود گاهی پول و هدیه برای بچه می فرستاد.