Menu

شمس خطیب و نویسنده خوبی نبود

شمس-خطیب-و-نویسنده-خوبی-نبود

شمس در مقام سخن گفتن سخنران خوبی نبوده، در کلام او از بلاغت و فصاحت خبری نیست لیکن حقایق را با چنان کلماتی ساده و به صراحت ادا می کند که مؤثر واقع می شود.
چنین به نظر می رسد که از آن جا که زبان مادری او آذری بوده است زبان فارسی را به سختی صحبت می کرده با این همه دارای لطف کلام و شیرینی بیان مخصوصی است. زبان شمس طنزگونه و عبارات او با کلمات و اصطلاحات فارسی متداول آن زمان مخلوط است که امروزه برای ما دارای ارزش فراوانی است. روایت زیر دلیل این مدّعاست:
-« …. گفتند: مدرسه نیایی؟
گفتم: … من آن نیستم که بحث توانم کردن! اگر تحت الّلفظ فهم کنم آن را نشاید که بحث کنم و اگر به زبان خود بحث کنم بخندند و تکفیر کنند و به کفر نسبت کنند …» (مقالات ۶۲)
همچنین در نوشتن او را همّت و بضاعتی نیست لیکن حافظه ی قوی دارد خود گوید:
«من عادت به نبشتن نداشته ام، هرگز!
چون نمی نویسم در من می ماند، و هر لحظه مرا روی دگر می دهد. سخن بهانه است! حقّ نقاب برانداخته است و جمال نموده.» (مقالات ۲۸۵)
امّا همان طور که قبلاً گفته شد شمس مردی راست گو، صریح اللّهجه و در جای خود بازگو کننده حقایق است و از رنجش دیگران ملاحظه و پروایی ندارد و به مصداق شعر:
دو چیز طیره عقل است: دم فرو بستن – به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی. عمل کرده در جای خود سخنان حکمت آمیزی دارد خود گوید:
چون گفتنی باشد و همه عالم از ریش من در آویزد مگر نگویم … [خواهم گفت]. اگر چه بعد از هزار سال باشد! این سخن بدان کس برسد که من خواسته باشم.
(مقالات ۲۴۹)

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *