Menu

غزل شماره ۴۲

42

۱- می زَدَن در سبزه زیرِ نَم نَمِ باران خوشست
نَم نَمَک با دلبری، در باغ با یاران خوشست
۲- در هوای مُعتدِل، در باغی از اغیار دور
عیش و نوش و خنده، در جمعِ هواداران خوشست
۳- در بهشتِ عَدن، با نااهل سر کردن خطاست
در جهنّم، عیش در جمعِ گنهکاران خوشست
۴- شیخ، دِل را با دروغِ خود مکدّر می کند
حرف هایِ راست از مستان و میخواران خوشست
۵- مالِ بی اندازه ات، درمانده و سنگین کند
چُستی و چالاکیِ خیلِ سبکباران خوشست
۶- رنج بیند خُفته خاموشِ در فکر و خیال
نعرهِ مستانه و شادیِ بیداران خوشست
۷- دور ساز از خود «جلالی» دونِ ناهموار را
زندگی همواره با یاران و همواران خوشست
 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *