۱- |
می زَدَن در سبزه زیرِ نَم نَمِ باران خوشست |
|
نَم نَمَک با دلبری، در باغ با یاران خوشست |
|
|
۲- |
در هوای مُعتدِل، در باغی از اغیار دور |
|
عیش و نوش و خنده، در جمعِ هواداران خوشست |
|
|
۳- |
در بهشتِ عَدن، با نااهل سر کردن خطاست |
|
در جهنّم، عیش در جمعِ گنهکاران خوشست |
|
|
۴- |
شیخ، دِل را با دروغِ خود مکدّر می کند |
|
حرف هایِ راست از مستان و میخواران خوشست |
|
|
۵- |
مالِ بی اندازه ات، درمانده و سنگین کند |
|
چُستی و چالاکیِ خیلِ سبکباران خوشست |
|
|
۶- |
رنج بیند خُفته خاموشِ در فکر و خیال |
|
نعرهِ مستانه و شادیِ بیداران خوشست |
|
|
۷- |
دور ساز از خود «جلالی» دونِ ناهموار را |
|
زندگی همواره با یاران و همواران خوشست |
|
|