۱- | صبح بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوشست |
وقت گل خوش باد کز وی وقت می خواران خوشست | |
۲- | از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود |
آری آری طیب انفاس هواداران خوشست | |
۳- | ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد |
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوشست | |
۴- | مرغ شب خوان را بشارت باد کاندر راه عشق |
دوست را با ناله ی شبهای بیداران خوشست | |
۵- | نیست در بازار عالم خوش دلی ور زان که هست |
شیوه ی رندی و خوش باشی عیاران خوشست | |
۶- | از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش |
کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوشست | |
۷- | حافظا ترک جهان گفتن طریق خوش دلیست |
تا نپنداری که احوال جهان داران خوشست | |
معاني لغات غزل (۴۲)
صحن: پهنه، عرصه، ساحت، فضا.
صحن بستان: ساحت باغ.
ذوق بخش: لذت بخش، نشاطآور.
صحبت ياران: هم نشيني دوستان، معاشرت با ياران.
خوش: دلكش، نشاطانگيز، خوب
وقت: زمان، موسم، فصل.
وقت گل: فصل گل، وقت گل خوش باد: بهاران خوش باد.
وقت ميخواران: زمان و فرجهيي كه ميخوران در آن به ميخواري مشغولند.
مشام: حس شامه، بيني.
آري: شبه جمله و با تكرار آن تأكيد را ميرساند.
طيب: بوي خوش.
طيب انفاس: بوي خوش نفسها.
هواداران: طرفداران، دارندگان حال و هوا، حاملان بوي يار كه اشاره به نسيم است.
نقاب: پرده و پارچه نازكي كه جلوي صورت آويزان كنند.
رحلت: طي مرحله، كنايه از كوچ كردن و يا از اين دنيا به آن دنيا رفتن.
گلبانگ: آواز ملايم و خوش، آوازي كه صوفيان به هنگام روشن كردن چراغ با هم ميخواندند.
دلافگاران: آزرده خاطران، اندوهدلان، پريشان حالان.
مرغ شبخوان: مرغ سحر، كنايه از بلبل.
ناله شبهاي بيداران: آواز دل از دست دادگان در دل شب.
رندي: بيقيدي، لاابالي، زرنگي.
خوشباشي: اين الوقت بودن، دم خوش به ناخوش ندادن.
عياران: جوانمردان و لوطيان قلدر و درستكار و خوش قول و حامي ضعفا و دشمن اقويا، چالاكان.
سوسن آزاد: نام گلي كه داراي ده ميله در وسط بوده و به ده زبان مشهور است.
دير كهن: دنياي كهنه و قديم.
سبكباران: فارغالبالان، آزادگان تهي دست، دست كشيدگان از تعلقات دنيوي.
معاني ابيات غزل (۴۲)
(۱) عرصه و فضاي باغ دلكش و گردهمايي دوستان نشاطآفرين است. گل خوشوقت و فصل بهار خوش و خرم باشد كه به بركت آنها به ميخواران خوش ميگذرد.
(۲) شامه ما از بوي خوشي كه باد صبا همراه دارد نشاطانگيز ميشود. آري مصاحبت هواداران و خوش نفسي ياران همدل، سبب شادي و خوشي است.
(۳) هنوز گل باز نشده پژمرده شد و زمانش فرا رسيد. اين بلبل بنال كه ناله پريشان حالان، حال و هوايي دارد.
(۴) الف: بلبل سحري را بشارت باد كه در اثر آواي حزين شبانة دل بيداري چون او، به عاشقان دلداده حالت خوشي دست ميدهد.
ب: به عارف شب زندهدار بشارت باد كه دوست، راز و نياز و شب زندهداري عاشقان خود را دوست ميدارد.
(۵) در اين آشفته بازار دنيا خوشدلي به هم نميرسد و اگر هم باشد در شيوه زندگي رندان و خوشگذراني عياران و جوانمردان لوطيان ميتوانست يافت.
(۶) اين پيام از زبان سوسن آزاده به گوش دلم رسيد كه در اين دو روزه حيات نحوه زندگاني سبكباران و آزادگان بهترين را و رسم است.
(۷) اي حافظ ترك علائق دنيوي سبب خوشدلي وبهزيستي است. مپندار كه به دنياداران و دلبستگان به آن خوش ميگذرد.
شرح ابيات غزل (۴۲)
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بحر غزل: رمل مثمن مقصور
اين غزل پس از قتل شاه شيخ ابواسحاق و درحالت سرخوردگي و زماني كه حافظ از اين رويداد كاملاً افسرده حال بوده است سروده شده و براي گريز از اندوه به مي پناه برده و جز گردهمايي با دوستان يكرنگ راه ديگري نداشته است.
شاعر پس ازتعريف از مصاحبت با دوستان يكدل در بيت سوم به ياد شاه شيخ ابواسحاق ميافتد و ميگويد كه اين گل هنوز نشكفته بود كه پرپر شد و جاي ناله و فرياد است. دقت در مضمون بيت اول و دوم كه تعريف از فصل مناسب گل وبهاران و مينوشي به همراه ياران و خوشنفسي هوادان است و اينكه بلافاصله به مرگ گل ناشكفته ميرسد و اين دوگانگي مضمونها اقوي دليلي است كه در فرجه كوتاه غزل شاعر نخست از دل خرابي خود و چاره آن كه بادهنوشي با دوستان بعنوان مطلع و شروع غزل سخن ميگويد و بيت سوم مطلبي را كه خاطر او را ميآزرده به صورت ايهام بازگو ميكند آنگاه در ابيات بعدي تحت تأثير نوميدي كه به او دست داده از ناله شب زندهداران و نبودن خوشي در اين جهان و تعريف شيوه زندگي عياران و نحوه رفتار سبكباران سخن ميگويد و در بيت مقطع كنايه ای به امیر مبارزالدين زده و ميگويد احوال اين جهانداران در واقع از آنان كه از علائق دنيا دل گسستهاند بدتر است.