Menu

غزل شماره ۶۶

66

۱- با خیالِ تو و در یاد تو ما را حالی ست
حال ما پرس تو هم، گر چو مَنَت احوالی ست
۲- حالِ دیوانه نپرسند، تو باری ما را
بنگر از دور، تماشا بود و هم فالی ست
۳- ساغر از باده تهی گشته و در یاد تو دل
شکرِ لِلّله که چو پیمانه مالامالی ست
۴- عاشقت همچو سمندر به سر آتش و تو
می نشینی به تماشا که چه زرِین بالی ست
۵- کسر شأنت بود ار کس، چو مَنَت عاشق بود
این چه اندیشه و فکر است و چه استدلالی ست
۶- دیدمت مست و نپرسیدمت احوال به خواب
درکِ بیداریم این است که این اِهمالی ست
۷- لب فرو بند «جلالی» که حسودان گویند
شاعری بود غزل گوی و هم اکنون لالی ست
 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *