۱- | رواق منظر چشم من آشیانه تست |
کرم نما و فرودآ که خانه خانه تست | |
۲- | به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل |
لطیفه های عجب زیر دام و دانه ی تست | |
۳- | دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد |
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه ی تست | |
۴- | علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن |
که این مفرّح یاقوت در خزانه تست | |
۵- | به تن مقصّرم از دولت ملازمتت |
ولی خلاصه جان خاک آستانه ی تست | |
۶- | من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی |
در خزانه به مهر تو و نشانه ی تست | |
۷- | تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار |
که توسنی چو فلک رام تازیانه تست | |
۸- | چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز |
از این حیل که در انبانه بهانه ی تست | |
۹- | سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد |
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه ی تست | |
معاني لغات غزل(۳۵)
رواق: پيشگاه خانه، ايوان جلوي عمارت كه چشمانداز دارد، به كسر راء پردهيي كه جلوي درآويزند.
رواق منظر چشم: كنايه از چشم به طور كامل.
لطف: نرمي در كار و كردار، خوشرفتاري و مهرباني.
خط: كرك روئيده گرداگرد لب.
لطيفه: نغز، به غايت نيكو، گفتار نرم و دلپسند، نكته و بذله مؤثر.
دام و دانه: كنايه از خط و خال چهره محبوب.
گلبانگ: آواي نرم و خوشآهنگ، آوازي به مانند گل نرم و لطيف.
مفرح: شادي آفرين.
مفرح ياقوت: شربتي كه از شراب و قند و سائيده احجار كريمه بويژه ياقوت و مرواريد تهيه و به منظور تقويت و خوش آب و رنگ كردن چهره به مصرف افراد متمكن مي رسيده و معمولا در خزينه محفوظ نگهداري ميشده است.
خزانه: خزينه، گنجينه.
به تن: جسماً.
مقصرم: قادر نيستم، كوتاهي و قصور ميكنم.
خلاصهجان: روح خالص، جوهر روح.
شوخ: زيبارو، كنايه از زيبارويان سهلالحصول.
لعبت: عروسك، كنايه از معشوق دلبند.
شهسوار: سواركار برگزيده، كنايه از شاه شجاع كه به ابوالفوارس ملقب بود.
شيرين كار: ماهر و خوش عمل و ورزيدهكار.
توسن:اسب سركش.
حيل: حيلهها و مكرها و ترفندها.
ترانه: سرود، آواز.
معاني ابيات غزل(۳۵)
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون مقصور
عماد فقيه: تو حاكمي و مرا سر برآستانه تست مكن خرابي ملك دلم كه خانه تست
بدون ترديد اين غزل در زمان شاه شجاع و درهنگامي كه او ازشيراز به دور بوده است در پاسخ دعوت شاه به پيوستن به او سروده شده است. شاه شجاع كه خود اهل شعر و ادب و مجالس شبانهاش از شعرا و سخنوران زينت مييافت در يكي از سفرها (اصفهان يا تبريز) به ياد شاعر شيراز افتاده و به نحوي او را دعوت به سفر و به حضور خود ميكند. حافظ اين غزل رندانه را در پاسخ شاه مؤدبانه سروده و عذر مسافرت ميخواهد.
دربيت اول اشتياق و آرزوي خود را براي ديدار شاه در شيراز بيان ميدارد و ميگويد كه تو به خانه خودت برگرد و چشم من را روشن كن و در بيت دوم و سوم ميگويد تو با لطف كلام و رفتار خود امثال مرا مسحور خويش كردهيي و هركجا هستي خوش باشي كه اينجا همه به ياد تو هستيم و دربيت چهارم و پنجم ميفرمايد كه هرچند من قادر به سفر و فيض حضور تو نيستم، تو اين دل مشتاق و آرزومند مرا درشيراز به ديدارت منور كن و در بيت ششم اظهار وفاداري كرده و در ابيات هفتم و هشتم پاسخي رندانه به شاه ميدهد و ميگويد تو چه آدم زرنگ و ورزيده و ماهري هستي و با اين زبان چرب و نرم خود نه من ساده لوح كه فلك را هم خواهي فريفت و دربيت نهم به شاه ميگويد با ارسال اين غزل كه در مجلس تو توسط مطربان خوانده ميشود يقيناً زهره را در آسمان به رقص خواهي كشاند.
لازم به ذكر است كه مضمون بيت چهارم را نظامي در خسرو شيرين قبلا چنين سروده:
از آن ياقوت و آن درّ شكر خند
مفرح ساخته سودائيي چند
مفرح هم تو داني كرد بر دست
كه هم ياقوت و هم عنبر تو را هست
و يا مضمون بيت پنجم را پيش از او نظامي در ليلي و مجنون چنين پرورش داده است:
گر زانكه تن از تو هست مهجور
جانم ز تو نيست يكزمان دور
و از همه مهمتر مطلع غزل حافظ يعني مضمون:
در بزن كاين در آستانه اوست
بيگمان شو كه خانه خانه اوست
در زد آمد شكر لبي دلبند
باز كرد آن در رواق بلند
سلام معلم جان . لطف میفرمایید معانی ابیات این غزل را بنویسید
معانی ابیات غزل ۳۵ که ۹ بیت است در صفحه ۲۹۴ درج شده است.(پاسخ مستقیم از استاد جلالیان)
غزل “برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است” را هم نیافتم
قبلا گفته شده است که غزلهایی که در شرح جلالی آمده است آنهایی است که استاد علامه قزوینی و دکتر غنی مطالعه و بررسی کرده اند.(پاسخ مستقیم از استاد جلالیان)