Menu

غزل شماره ۸۲

82

۱- دیدی آخر به وداعش نرسیدیم و برفت
اندر آن مرحله اش سیر ندیدیم و برفت
۲- مَرکَبَش در حرکت بود که از بخت سیاه
در همان لحظه که از راه رسیدیم و برفت
۳- از کفش شربت روبوسیِ هنگام وداع
نگرفتیم و از آن هم نچشیدیم و برفت
۴- آبی از چشمه امّید به جوی آمده بود
بخت بدبین به کنارش نچمیدیم و برفت
۵- پیش از آن در پی اصرار که شاید نرود
گرچه ما عشوهِ بسیار خریدیم و برفت
۶- رفت و در بدرقه، در گوش نه، در پشت سرش
ورد خواندیم «جلالی» و دمیدیم و برفت
 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *