۱- |
دیدی آخر به وداعش نرسیدیم و برفت |
|
اندر آن مرحله اش سیر ندیدیم و برفت |
|
|
۲- |
مَرکَبَش در حرکت بود که از بخت سیاه |
|
در همان لحظه که از راه رسیدیم و برفت |
|
|
۳- |
از کفش شربت روبوسیِ هنگام وداع |
|
نگرفتیم و از آن هم نچشیدیم و برفت |
|
|
۴- |
آبی از چشمه امّید به جوی آمده بود |
|
بخت بدبین به کنارش نچمیدیم و برفت |
|
|
۵- |
پیش از آن در پی اصرار که شاید نرود |
|
گرچه ما عشوهِ بسیار خریدیم و برفت |
|
|
۶- |
رفت و در بدرقه، در گوش نه، در پشت سرش |
|
ورد خواندیم «جلالی» و دمیدیم و برفت |
|
|