۱- |
به سوی میکده ام رهروی اشارت کرد |
|
چه خوب کرد که کار از سر بصارت کرد |
|
|
۲- |
نداشت میکده دارالعباد و حوزه ی یزد |
|
«خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد» |
|
|
۳- |
به نام جعلیِ مهمانپذیر، میکده ای |
|
کنار شهر بنا کرده و تجارت کرد |
|
|
۴- |
به ابتکارِ عمل کرد کار کارستان |
|
به استتار چه گویم چسان مهارت کرد |
|
|
۵- |
دلم گرفت زِ بَس شیخِ شهر از سرِ وعظ |
|
سخن ز ذکر نجاسات و از طهارت کرد |
|
|
۶- |
حدیثِ شرحِ شراب طهور و حور بهشت |
|
ز حوض و چشمه ی کوثر به صد عبارت کرد |
|
|
۷- |
ز خمس و تُسع بگفت از برای جمع مرید |
|
شریک دخل شد و حبیب جمع غارت کرد |
|
|
۸- |
نشان راه سعادت از آن «جلالی» یافت |
|
که جنب میکده آن دوست را زیارت کرد |
|
|