۱- | خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست |
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست | |
۲- | هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار |
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست | |
۳- | پیوند عمر بسته به مویی ست هوش دار |
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست | |
۴- | معنی آب زندگی و روضه ی ارم |
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست | |
۵- | مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند |
ما دل به عشوه یی که دهیم اختیار چیست | |
۶- | راز درون پرده چه داند فلک خموش |
ای مدّعی نزاع تو با پرده دار چیست | |
۷- | سهو و خطای بنده گرش هست اعتبار |
معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست | |
۸- | زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست |
تا در میانه خواسته کردگار چیست | |
معاني لغات غزل (۶۳)
عيش: سرور، زندگي، خوشگذراني.
صحبت: همنشيني، گفتگو، مصاحبت.
سبب انتظار: موجب درنگ و تأخير.
وقت خوش: فرصت خوب و مناسب.
وقوف: آگاهي.
پيوند: پيوستگي، اتصال.
هوشدار: به هوش باش، حواست را جمع كن.
آبزندگي: آب حيات، چشمهيي در شمال زمين به نام ظلمات كه هركس از آن بنوشد چون خضر عمر جاوداني يابد.
روضه: چمن، باغ.
طرف: كنار.
مستور: پوشيده، كنايه از شخص پرهيزكار، پاكدامن، پارسا.
مست: شراب خورده عقل از دست داده، كنايه از شخص فاسد.
مدعي: صاحب ادعاي بيپايه.
پردهدار: حاجب، فلك، دربان، و در اينجا مقصود خالق فلك يعني خداست.
سهو: غفلت.
خطا: انحراف، جرم.
اعتبار: معتبر، باارزش، ارزش قائل شدن.
آمرزگار: آمرزنده گناهان، كنايه از خداوند.
تا: بايد ديد تا.
معاني ابيات غزل (۶۳)
(۱) چه چيزي خوشتر از خوشگذراني و معاشرت و مصاحبت در باغ، به هنگام بهار است. ساقي كجا رفته؟ سبب تأخير او را شرح دهيد.
(۲) هرفرصت و پاي مناسب كه دست داد گرامي شمرده از آن بهره برگير زيرا هيچ كس نميداند كه پايان كار از چه قرار است.
(۳) آگاه باش كه رشته حيات تو به موئي بسته است. به فكر خود و غمخوار خويش باش، غم زمانه خوردن چه كاري است و چه فايده دارد؟
(۴) اگر معنا و مفهوم آب حيات جاويدان و باغ بهشتي زميني، در كنار جويبار و سبزهزار و نوشيدن مي خوشگوار نيست پس در چيست؟
(۵) هر دو دسته پرهيزگاران و ناصالحان اولاد آدم و از يك دودمانند. ما را كه از خود اختياري نيست نميدانيم به كدام دسته گرويده و گرايش پيدا كنيم.
(۶) اين داعيهدار بيمايه كه با چرخ وفلك بر سر اسرار نهاني، در نزاع و كنكاش هستي، آرام بگير. اين جدال تو در واقع با آفريننده فلك است و اين چه معنا دارد؟
(۷) اگر اشتباه و جرم من داراي ارزش و اعتبار و قابل محاسبه و بازخواست است پس معناي بخشندگي و مهرباني خداي آمرزنده چيست؟
(۸) زاهد از خدا شراب كوثر و حافظ جام شراب انگوري طلب كرد بايد صبر كرد و ديد مشيت الهي در اين ميانه بركدام قرار ميگيرد.
شرح ابيات غزل (۶۳)
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلات
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مكفوف مقصور
اوحديمراغهيي:
اين چرخ گِرد گَردِ كواكب نگار چيست
وين اختر ستيزهگر كينه كار چيست
اين غزل فهرستي از عقايد باطني وبرداشت حافظ از زندگاني و ترديدهايي است كه در اثر تفكر و تعقل نه تقليد و تعبد در دوره جواني ذهن او را اشغال كرده و در اينجا همه را با هم در يك غزل بازگو ميكند. اين افكار و عقايد بعدها در غزلهاي ديگر هر كدام جداگانه به صورت پختهتر و در لباس ايهام بازگو ميشود. شاعر در ايام جواني در اثر مشاهده بياعتباري و كوتاهي فرجه حيات، تحت تأثير فلسفه خيامي قرار گرفته و در چهاربيت اول غزل خود يك موضوع را به چهار زبان و عبارت بازگو ميكند. موضوعهايي كه بعدها درسن كمال به صورتي پختهتر و عاقلانهتر در يك بيت چنين مطرح ميسازد:
قدر وقت ار نشناسد دل و كاری نكند
بس خجالت كه از اين حاصل اوقات بريم
و مشاهده ميشود كه رنگ عقيدت در ضمير باطن شاعر تغييري نيافته اما در اثر تجربت مقصود خود را به نحوي مقبول بازگو ميكند.
مفاد بيت پنجم نيز انعكاسي از عقيده جبري بودن شاعر و بياختياري او را در پيشگاه سرنوشت ميرساند كه همان فلسفه خيامي است و در بيت ششم نكته تازهيي مشهود و مستتر است. از آنجا كه حافظ فطرتاً توحيدي و تسليم مقدرات الهي است در اين بيت هم به خود و هم به ديگران به عنوان مدعي خطاب كرده ميگويد: اين قدر بگو مگو و اعتراض و اظهار نارضايتي براي چيست؟ همه اينها در حكم مجادله و نزاع با آفريدگار و صاحب اختيار كاينات است وبلافاصله در بيت هفتم با استظهار به عفو و كرم پروردگار سهو و خطاي خود را بياعتبار در بيت هفتم با استظهار به عفو و كرم پروردگار سهو و خطاي خود را بياعتبار فرض كرده و دل به كرم خداوند ميسپارد و در بيت مقطع كه از آن كمال صداقت و پاكدلي شاعر حس ميشود ميگويد هرچه باداباد ما برخلاف عقيده زاهد متشرع كه در فكر شراب كوثر در آخرت است در اين دنيا شراب انگوري را برگزيديم تا ببينيم خداي يكتا با ما چه معاملهيي ميكند.