Menu

علم عروض

علم-عروض


علمِ عروضْ، علم اوزانِ شعر عربي است. وزنِ شعر عربي با معيار سه حرف (ف ع ل) و كلماتي كه از تركيب با اين سه حرف درست مي شوند مانند: (مفاعل- فعلات- فعلن- فاعلن- مفعولن- مفاعيل- مفاعيلن- مستفعلن و غيره) و به نام افاعيل مشهورند سنجيده شده و از اين سنجش ها اوزان و بحور مختلف بدست مي آيد.
به عنوان مثال: غزل معروفِ حافظ (اَلا يا اَيّها السّاقي اَدِر كأساً و ناولها…) داراي وزن (مفاعيلُن مفاعيلُن مفاعيلُن مفاعيلُن) بوده و از آنجایي كه كلمه اَفاعيل اين شعر (يعني كلمه مفاعيلُن) چهار مرتبه در هر مصراع و هشت مرتبه در يك بيت و پشتِ سرهم تكرار مي شود به نام بحر (هَزَجْ مثّمن سالم) نامگذاري شده است.
صرفه نظر از انتخاب كلمه هَزَجْ براي اين بحر، به دنبال آن دفعات تكرار افاعيل آن را كه هشت بار باشد با آوردن كلمه مثّمن يادآوري كرده و از آنجایي كه در كلمه افاعيل هشتمي تغييري مشاهده نمي شود كلمه سالم را آورده اند. حال اگر در وزني كلمه افاعيل نهايي با افاعيل پيشين همخواني نداشته باشد، برحسب تغييرات آن به جاي كلمه سالم ياد شده بالا كلمه ديگري كه يادآور اين زحاف باشد مي آورند مانند كلمه (محذوف) (مقصور) و غيره.
به عنوان مثال: در غزل حافظ با مطلع: ساقيا برخيز و دَر ده جام را که داراي وزن (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) مي باشد و افاعيل وزن در هر مصراع سه مرتبه و در يك بيت ۶ بار تكرار شده است از آنجايي كه در افاعيل ششمي تغييري پيدا شده نام بحر غزل را (رَمْل مسدّس محذوف) نهاده اند.
ذوق و سليقه ايراني زبان، اينگونه نامگذاري ها را كه گاه يك جمله ۷-۸ كلمه اي نامأنوس مي شود نمي پسندد و متأسفانه هنوز يك دانشمند علم عروض پيدا نشده كه در نامگذاري بحرهاي مُختَلفه اشعار ما به نحو مطلوب تري قاعده و ترتيبي را پيشنهاد نمايد. اجمالاً براي اينكه هر خواننده اي تا سر حدّ امكان پي به قواعد علم عروض ببرد در زير به نحو هرچه ساده تر به شرح مهمّات آن خواهيم پرداخت:
در علم عروض:
۱- كلمه اي كه از يك حرف متحركّ و يك حرف ساكن درست شده باشد مانند (سَرْ- شُدْ) سببِ خفيفْ ناميده مي شود و صورت افاعيلي آن را با كلمه (فَعْ) نشان مي دهند.
۲- كلمه هايي كه از دو حرفِ متحركّ درست شده باشد به نام سبب ثقيل ناميده مي شود مانند: (رَمَ- سِيَ) و از آن جهت ثقيل خوانده اند كه بواسطه ها غيرملفوظي كه اجباراً در آخر كلمه مي آيد از سببِ خفيف سنگين تر شده است (رَمَهْ- سِيَه).
۳- كلمه هايي كه از دو حرف متحركّ و يك حرف ساكت درست شده باشد و در آن حروف متحركّه (آ- او- اي) به كار نرفته باشد به نام (وَتَدِ مجموع) مي نامند مانند (شِكَرْ- پِسَرْ) و صورت افاعيلي آن را با كلمه (فَعَلْ) مي نمايانند.
۴- كلمه هايي كه از دو حرفِ متحركّ و يك حرف ساكت درست شده باشند به نحوي كه حرف متحركّ نخستين آن كلمه كشيده (ممدود) و حرف متحركّ دوم كوتاه (مقصور) باشد به آن (وَتَدْ مقرون) نام داده و صورت افاعيلي آن كلمه (فاعِلْ) خواهد بود مانند (قادِر- نادِرْ- كامِلْ).
۵- كلمه هايي كه از سه متحركّ و يك ساكت تشكيل شده باشد مانند: (بِخورَمْ- بِرَوَمْ- بِدَوَمْ) بنام (فاصله كوچك) يا فاصله صغري ناميده شده و افاعيل آن (فَعِلَنْ) خواهد بود.
۶- كلمه هايي كه از چهار متحرك و يك ساكت تشكيل مي شود مانند: (پِسرُمان- مُژَهُمان- صُوَرُمان) به آن (فاصله بزرگ) يا فاصله كبري گفته و اَفاعيل آن (فَعَلَتُنْ) خواهد بود.
با اين توضيحات به اين نتيجه مي رسيم كه در شعر عربي، واحد صوتي يا هجا سر رشته سنجش وزن بوده و از لحاظ تفطيع شعر اصطلاحات و علامات مخصوصي ابداع شده كه در جمع به آن علم عروض مي گويند و پس از ظهور اسلام كه شعر فارسي به صورت وزن عروضي درآمده در عمل تابع آن گرديده است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *