بیش از نیم قرن میگذرد که در اثر کوششهای شخصیّتهای گرانقدری مانند: استاد علاّمه دهخدا و صادق هدایت و در این اواخر اشخاصی با کمک رسانههای گروهی، اهمیّت فرهنگ عامّه به مردم شناسانده شده و روی هم رفته در این راه گامهای بزرگی برداشته شده است.
این عمل مثبت در واقع، عکسالعمل نفوذ فرهنگ فرنگی در این سرزمین بود که فرهنگ عامّه را مورد تحقیر قرار میداد و کار به جایی رسیده بود که افراد با تحصیلات جدید سعی در اختفای لهجة محلّی خود و کوشش در پاک کردن اصطلاحات لهجه شخصیدرکلام وکتابت خود داشتند.
استان یزد دارای ویژگیهای قابل مطالعهای در زمینة تکلّم با لهجه و اصطلاحات مخصوص به وسیله واژههای اصیل فارسی و ریشه کلمات اوستایی است و جا دارد مقامات فرهنگی ذی صلاح پیش از آنکه افراد مسن استان به ویژه روحانیون سالخورده دین باستانی زرتشتی تحلیل رفته و سایر افراد طبقات مردم در تکلم و اصطلاحات همرنگ جماعت شوند، تحقیقات و بررسیهای کلاسیک خود را با اصول علمی در این استان مرکزی که موطن ایرانیان باستان و زرتشتیان ایران میباشد، آغاز نمایند.
در طول مدّت پنجاه سال گذشته که نویسنده این سطور به خاطر دارد، بسیاری از اصطلاحات و کلمات و حتّی لهجه تکلّم، پارهای از کلمات به دست فراموشی سپرده شده و امروز به گوش نسل جوان مدرسه رفته، ثقیل و بیمعنی میآید.
این مطلب مرا وادار به احیای لهجهها و اصطلاحات یزدی در چهارچوب وزن شعر ساخت، زیرا اوزان شعر به عکس عبارات نثر به مانند حفاظ محکمی میتواند لهجه و اصطلاحات و کلمات را همان طور که هست نگهدارد. از طرفی این نکته مسلّم است که هرگاه شعری جنبة فکاهی داشته باشد، دارای نفوذ و اشاعة بیشتری در ذهن طبقات جامعه خواهد بود. بدین لحاظ سعی شد آنچه اصطلاحات و لهجه در زبان رایج فعلی طبقات مختلف مردم سراسر این استان وجود دارد، در قالب شعر با مضامین فکاهی ریخته و در اختیار مردم گذاشته شود.
اگر اشتباه نکنم:
ایـن چـند بـیـت شعـر فکـاهی مـایـهدار
گفتـم به لحـن یـزدی و کـردم بر او نـثـار
سبـک کـلام و لهـجه و تمثیـل و اصطلاح
از گفـت و گـوی یـزدی، باشـد تمـام عیار
چون عطرگل به شهر،پراکنده گشت وشد
ورد زبـان مـردم ایـن شـهـر و ایـن دیـار
با ایـن سروده، نـام «جلالـی» بـود مـدام
در ذهـن ویـاد وخـاطـر ابـنـاءروزگـار
آن گه کـه دست چاره گوینـده کوته است
زو ایـن بـلنـدگـام بـمـانـدبـه یـادگـار
دکتر عبدالحسین جلالیان
پیشگفتار
سدههاست که مردمی از فلات ایران، در سرزمینی کویری با پایداری خود در برابر بخل طبیعت زندگیمیکنند و با تلاش و قناعت خود ، روزها و سالها را در پی یکدیگر میگذرانند. از مشخّصات فرهنگی هر مردمی از جمله مردم با ایمان کویر یزد و نواحی اطراف آن، زبان آنها است که در طول سالها در برابر تغییرات و دگرگونیهای بسیاری از خود پایداری نشان داده و بسیاری از ریشههای خود را حفظ نموده است. گویش مردم یزد که با نام لهجۀ یزدی شناخته میشود، از اجزاء گروه «لهجههای مرکزی» از دسته «زبانهای ایرانی غربی» است. ارتباط دیرین مردمان مسلمان و همزیستی ایشان با اقلّیت مذهبی زرتشتی بر روی زبان ایشان نیز تأثیرگذار بوده است و میتوان شباهتهایی را میان گویش یزدی و زبان دری بهدینی (گویش زرتشتیان یزد و کرمان) یافت. با توجّه به لهجۀ یزدی میتوان به این نکته نیز پی برد که دوری این خطّه از مرزهای سیاسی و مصونیّت حدودی آن از حملات و حکمرانی بیگانگان باعث شده تا واژگان محدود ترکی یا تازی را در این گویش بیابیم. این مسئله در مورد زبان های اروپایی که در سدههای اخیر می توان گسترش آنها را همراه با شهرنشینی و صنعت در زبان کشورهای جهان سوم مشاهده نمود تا حدودی صدق می کند. البتّه باید خاطرنشان نمود که معیار (رسمی) نبودن یک گویش به تأثیرگذاری بیشتر زبانهای بیگانه منجر میشود. برای مثال بسیاری از واژگانی را که در فارسی معیار با آنها روبرو نمیشویم،میتوان در برخی لهجههای محلّی یافت. تأثیر زبانهای بیگانه بر روی لهجههای محلّی نیز میتواند به دلیل سکونت برخی اتباع خارجی و مستشاران اروپایی در سدههای اخیر، حتّی در شهرهای کوچکی چون یزد باشد.
در سدۀ معاصر با آشنایی بیشتر فرهیختگان یزدی با مسایل روز و مطالعات زبان شناختی آنها که ریشه در افزایش سطح آگاهی عصر فنآوری اطّلاعات دارد و آمیختن این آگاهی با علاقه به زادگاه و زبان مادری، برخی از فرهیختگان این دیار را به پژوهش و گردآوری واژگان و اصطلاحات گویش یزدی واداشته است. از این بزرگان میتوان به استاد ایرج افشار و دکتر محمد حاتمیزاده اشاره نمود. دیگر بزرگانی نیز با بهکارگیری طبع ادبی خود به سرودن اشعاری که عمدتاً فکاهی است ، پرداختهاند. شبیه این گونه سرودهها را که معمولاً قصد شاعر از ایجاد آنها ماندگاری گویش خود یا استفاده از توانایی بیشتر لهجۀ محلّی در القای مفاهیم طنز است، میتوان در دیگر گویشهای محلّی نیز یافت. البتّه این نوع استفاده از زبان محلّی روشی نسبتاً جدید است که بر اساس دانستههای ما میتوان نسیم شمال و محمّدتقی بهار را از پیشگامان آن دانست. هرچند انگیزۀ نخستین این افراد استفاده از زبان طنز گویش محلّی در بیان نکات انتقادی زمان خود بود، امّا دامنۀ این جنبش به زمانهای بعد و دیگر مفاهیم نیز کشیده شد. از پیروان این شیوه در دیگر گویشها میتوان اکبر جمشیدی، صادق ملّارجب و خاکشیر اصفهانی را در گویش اصفهانی و اصغر میرخدیوی را در زمینۀ لهجۀ مشهدی نام برد. شاعران دیار یزد نیز به این زمینه نیمنگاهی داشته اند و با ذوق ادبی خود چامههایی بدین گویش سرودهاند که قابل توجّه است. کاظم دهقانیان نظرآبادی، محمود صادقمنش، جواد رسولی،عباس افضلی (نادم یزدی) و سرآمد ایشان دکتر عبدالحسین جلالیان را میتوان از این دسته دانست. سرودههای محلّی دکتر جلالیان به دلیل در بر داشتن واژگان اصیل محلّی و مفاهیم فکاهی باطراوت و نیرومند توانسته ارتباط بیشتری با مردم این دیار و حتّی مردم عادّی برقرار نماید. به گونهای که بسیاری از اهالی این سرزمین بیشتر این سرودهها را بدون دانستن نام سراینده از بر هستند.
انگیزه و روش کار
در پی آشنایی این حقیر با اشعار محلّی دکتر جلالیان در سالهای آغازین دورۀ دبیرستان، علاقۀ زیادی نسبت به این سرودهها یافتم. امّا به دلیل مفهوم نبودن بسیاری از اصطلاحات به کار رفته در آن ناچار به جستجو میدانی در این باب گشتم. با وجود این پژوهشهای محدود، سطح درک و استنباط بنده نیز از سرودههای محلّی ناچیز مانده بود. تا آن که در اوایل دورۀ دانشجویی خود بر حسب کنجکاوی و علاقه به مباحث یزدشناسی به کتابخانه مراجعه نمودم و پرسشهایی را درباره سرودههای دکتر جلالیان و آوانگاری گویش یزدی از جناب استاد حسین مسرّت طرح کردم. پس از راهنمایی ایشان به نزد دکتر جلالیان رفتم و با پرسشهایی محدود به چند نکتۀ معنایی در اشعار ایشان پی بردم. پس از آن که جناب آقای مسرت علاقۀ این جانب را به اشعار محلّی و مباحث زبانشناختی و آوانگاری مشاهده کردند، پیشنهادی مبنای گردآوری واژگان و تعابیر بهکارگرفته در سرودههای محلّی دکتر جلالیان به این حقیر ارائه نمودند. بنده نیز با علاقۀ پیشین که به این مبحث داشتم، با انگیزۀ فراوان فعّالیّت خود را آغاز نمودم.
در آغاز، پس از مطالعۀ دقیق اشعار به راهنمایی جناب آقای مسرت، واژگان، تعابیر، اصطلاحات و ضربالمثلهای به کار رفته در سرودهها که فهم آنها از جنبۀ معنایی نمیتوانست برای خوانندگان مقدور باشد، گردآوری و بر روی فیشهای مجزّا نگاشته شد. پس از گردآوری دقیق، بر اساس جدیدترین نشانههای آواشناسی IPA و به راهنمایی جناب آقایان … نقیبالقرا و پیام شمسالدینی و با بهکارگیری آواشناسی زبان فارسی دکتر یدالله ثمره، آوانگاری عبارات انجام شد. در مراحل بعد، فیشهای مرتّبشده بر اساس الفبایی به وسیلۀ منابع موجود معنانگاری شدند.
برای نگاشتن معانی در آغاز از پیوست دکتر جلالیان به پایان بخش اشعار یزدی جلد اوّل پلههای سنگی استفاده شد. از دیگر منابع مورد استفاده برای یافتن معانی عبارات در این کار میتوان به «واژهها و گویشهای یزدی» دکتر محمّد حاتمیزاده و «واژهنامۀ یزدی» استاد ایرج افشار اشاره نمود. برای ریشهیابی واژهها و رساندن معانی دقیقتر آنها نیز از لغتنامۀ دهخدا به کار گرفتهشد. از دیگر فعّالیّت ها برای یافتن معانی واژگان محلّی، تحقیقات میدانی و مصاحبه و پرسش از دکتر جلالیان و دیگر گویشوران و بهکارگیری اطّلاعات محدود این حقیر از گویش مادری خود بود که به معانی عبارات افزودهشد.
در پایان وظیفه خود میدانم از جناب دکتر عبدالحسین جلالیان که اجازۀ فعّالیّت در این زمینه را به بنده دادند، استاد حسین مسرّت که بنده در تمامی مراحل کار از راهنمایی و یاری ایشان بهرهمند بودم، جناب آقای پیام شمسالدینی و استاد نقیبالقرا و دیگر عزیزانی که این ناتوان را در این راه یاری نمودند، کمال تشکّر را داشته باشم. از پدر و مادر مهربانم نیز به خاطر یاریهایشان و آن که فرزند خود را از نعمت گویش شیرین مادری محروم نساختند، سپاسگزاری ویژهای دارم.
میثم تجمّلیان
پاییز ۱۳۹۲
یادداشت ناشر
دیرگاهی یزدیان علاقهمند به پاسداشت فرهنگ بومی خود، دلبستگی خود را به گویش یزدی، با خواندن اشعار یزدیِ کتاب پلّههای سنگی، سرودۀ دکتر عبدالحسین جلالیان یزدی نشان میدادند، تا اینکه در سال جاری این توفیق برای انتشارات اندیشمندان یزد دست داد تا دستاورد پژوهشهای گویش یزدی در خلال اشعار دکتر جلالیان را که به وسیلۀ یکی از علاقهمندان گردآوری و سامان یافته و نظر مساعد سراینده را جلب کرده بود، به دست چاپ بسپارد تا چاپ دفتر دیگری در فرهنگهای گویش استان یزد، در کارنامۀ اندیشمندان ثبت گردد. باشد که به همّت دیگر یزدیان علاقهمند، واژگان گویش استان یزد گردآوری و توفیق چاپ آن نیز نصیب این انتشارات گردد.
مهر ۱۳۹۲
نظام آوایی گویش یزدی و شیوۀ آوانگاری
در گویش یزدی، واجگونههای متعدّدی جایگزین واکهها و یا همخوانها میشوند. در میان واکه ها میتوان به واجگونه[ɛ]اشاره نمود که در برخی موارد جایگزین واکۀ[æ] و [e] میشود.
- هرکجا که واکۀ[æ] و [e] در پایان واژه قرار گرفتهباشد، واجگونۀ[ɛ] جایگزین آنها میشود. مانند: هه:[hɛː]، خسسه:[xæssɛ]، و…
- در برخی موارد، در هجای میانی واژگان دارای بیش از دو هجا٬ واجگونۀ[ɛ] جایگزین واکۀ [æ] میشود. مانند: بزمیچکک:[bozmitʃɛkok]
- در برخی موارد، در هجای آغازی واژه دارای بیش از یک هجا٬واجگونۀ[ɛ] جایگزین واکۀ[æ] میشود. مانند: پچل:[pɛtʃol]، سلام:[sɛlam]
در مبحث همخوانهامیتوان مواردی را ذکر نمود:
- به ندرت و یا تقریباً هیچگاه همخوان [Ɂ] در گویش یزدی تلفّظ نمیشود. بهجای آن در برخی موارد شکل خفیف همخوان [h] که به شکل [ḫ] نگاشته میشود تلفّظ میشود. اگر این همخوان در کنار یک واکه قرار بگیرد ممکن است همخوان حذف شده و به جای آن واکه به صورت کشیده تلفّظ شود. مانند: جعل: [dʒæːl]، ساآر: [saːr]، رفع: رعف: [ræːf]
- در گویش یزدی به مانند برخی دیگر از گویشهای مرکزی ایران میان حروف ق و غ تفاوت آوایی گذاشتهمیشود، تلفّظ حرف ق در این گویش به صورت [q] و تلفّظ حرف غ به شکل [ɤ]است.
- اگر دو همخوان در پایان واژه در کنار یکدیگر قرار گرفتهباشند، در برخی موارد همخوان پایانی حذف شده و تنها یکی از همخوانها تلفّظ میشود. مانند: طرز:طر: [tæːr]، هفت:هف: [hæf]، خشت:خش:[xæʃ](در موارد معدودی نیز هردو همخوان پایانی حذف میشوند. مانند: هست:هه: [hɛː]
- اگر همخوان [n] در پایان واژه قرار گیرد و یا پیش از همخوانهای [d] و[ɤʃ] و [q] باشد این واج همیشه به صورت [N] تلفّظ میشود. مانند: من: [mæN]، انقلاب: [eNqelab]، منده: [moNdE]
- هرگاه همخوان [n] پیش از همخوانهای [g] و [dʒ] قرار گیرد، به صورت [ŋ] تلفّظ میشوند. اگر این همخوانها در پایان واژه در کنار یکدیگر قرارگیرند، ممکن است تنها واج [ŋ] تلفّظ شود و دیگر همخوانها حذف شوند. البته قابل ذکر است که این مسئله این اشتباه را شایع ساخته که برخی [ŋ] را با [nj] برابر میدانند و برای مثال پَنج را به شکل پَین مینویسند. مانند: پنج: [pæŋ]، برنج: [bereŋ]، لنگ: [leŋ]، منگو: [mæŋgu]
- هنگامی که همخوان [s] در کنار [t] قرار میگیرد، باعث حذف [t] میشود. در این موارد همخوان [s] با تشدید تلفّظ میشود. مانند: دسسه: [dæssɛ]، اسسخ: [essæx]
- در میان واجها، همخوانهایی وجود دارند که به دلیل یکسانی واجگاه در هنگام تلفّظ با یکدیگر جابهجا میشوند. از این واجها میتوان [ʃ]-[dʒ]، [x]-[q]، [t]-[d] و [v]-[b] را نام برد. مانند: مُشتَبی: مجتبی :[moʃtæba]، وَخ: وقت: [væx]، ورداشتن: برداشتن: [værdaʃtæN]
- اگر در پایان واژه همخوان [h] پس از یک واکه بلند قرار گیرد معمولا تلفظ نمیشود. مانند: راه:را: [raː]
چند نکته نیز درمورد تلفّظ واحدهای دستوری و زبرزنجیری وجود دارد که به ذکر آنها میپردازیم:
- هرگاه پس از واژگان مختوم به واکه، واو عطف بیاید، همخوان [d] به عنوان همخوان میانجی، میان واژه و واو عطف قرار میگیرد. مانند: یز خشکه دو بی اوه: [jæːzxoʃkɛ do bi owwɛ] (یزد خشک است و بیآب است)
- نقشنمای مفعولی را و علامت جمع ها معمولا بدون تلفّظ همخوانهای آغازین تلفّظ میشوند. مانند: خالا اومدن. (خالهها آمدهاند)، کتابا ورداشتم. (کتاب را برداشتم)
راهنمای آوانگاری
واجها و واجگونهها
واکهها
آ |
[a] |
اَ |
[æ] |
ای |
[i] |
اِ |
[e] |
او |
[u] |
اُ |
[o] |
اَ و اِ |
واجگونه[ɛ] |
همخوانها
ب |
[b] |
پ |
[p] |
ت، ط |
[t] |
ث، س، ص |
[s] |
ج |
[dʒ] |
چ |
[tʃ] |
ح، ه |
[h] |
خ |
[x] |
د |
[d] |
ذ، ز، ض، ظ |
[z] |
ر |
[r] |
ژ |
[ʒ] |
ش |
[ʃ] |
ع، ء |
[Ɂ] |
غ |
[ɤ] |
ف |
[f] |
ق |
[q] |
ک |
[k] |
گ |
[g] |
ل |
[l] |
م |
[m] |
ن |
[n] |
و |
[v] |
ی |
[j] |
ن |
واجگونه [ŋ] |
ن |
واجگونه [N] |
دیگر علائم آوانگاری
کشیدگی برای واکه |
[ː] |
خفیفبودن برای همخوان |
[‿] |
نیمکشیدگی برای واکه |
͏ [?] |
تکیه |
[‘] |
شیوۀ ارجاع به منابع
معانی آوردهشده در پی هر واژه حاصل رجوع به منابع کتبی و یا شفاهی است. در صورتی که یک معنی، دارای منبع کتبی نبوده و از طریق تحقیقات میدانی حاصل آمدهباشد، هیچ عبارتی به عنوان منبع روبروی آن نگاشته نمیشود. امّا زمانی که معنی واژهای از منبعی خاص برداشتهشده باشد، معنای آن به این گونه به منبع مورد نظر ارجاع داده میشود:
- [پ ۴۴۵:۱]: جلد اول پلههای سنگی، دکتر عبدالحسین جلالیان، صفحه ۴۴۵.
- [یزدی:۱]: واژهنامه یزدی، ایرج افشار، صفحه ۱.
- [گویش:۱]: واژهها و گویشهای یزدی، دکتر محمد حاتمیزاده، صفحه ۱.
- [دهخدا۱:۱]: لغتنامه دهخدا، علامه علیاکبر دهخدا، جلد ۱، صفحه ۱.
- [ع.ج]: پاسخ شفاهی دکتر عبدالحسین جلالیان به پرسش گردآورنده.
- [ح.م]: پاسخ شفاهی حسین مسرت به پرسش گردآورنده.
- [م.ت]: نظر گردآورنده.