Menu

غزل شماره ۳۸۰

375

۱- صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
۲- زآن پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
۳- خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن
۴- روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کُند
زنهار کاسه سر ما پر شراب کن
۵- ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
۶- کار صواب باده پرستی ست حافظا
برخیز و روی عزم به کار صواب کن

 

معاني لغات غزل (۳۸۰)

درنگ: توقف، تأخير، سكون و آرامش.
فاني: فنا پذير، نابود شونده.
خراب: ۱- ويران، ۲- مست و از خود بي خبر.
خورشيدِ مي: (اضافه تشبيهي)‌مي به خورشيد تشبيه شده.
مشرقِ ساغر: (اضافه تشبيهي) ساغر به مشرق تشبيه شده.
برگ: توشه، سر و سامان.
مَرْدِ زاهد: اهل زهد، اهل تقوا و پرهيزگاري.
طامات: سخن گزافه، بيانات صوفيان در اوج بيخودي و سماع كه به ظاهر گزافه و كفر مي آيد.
خطاب كن: ۱- سخن ساز كن، ۲- حُكم كن، معامله كن.
صواب: درست.
عزم: اراده، تصميم.
عزمِ جزم: تصميم استوار.

معاني ابيات غزل (۳۸۰)

(۱) ساقي، هنگام صبح است پيمانه يي از شراب سرشار كن. سپهر لحظه‌يي از گردش باز نمي ايستد، شتاب كن.
(۲) پيش از آنكه اين دنياي رو به نابودي، ويران شود، ما را با جامي از شرابِ گلرنگ از پاي درآور.
(۳) آفتابِ باده از مشرقِ پياله سر بر زد. اگر خواستار سر و سامان دادن به عيش و نوشي از خواب بپرهيز.
(۴) آن روزي كه روزگار از خاك پيكر ما كوزه ها بسازد يادت باشد كه كاسه سر ما را (از شراب در آن كوزه) پر كني.
(۵) ما اهل پرهيزكاري و توبه و گزافه پردازي نيستيم. با ما پيمانه‌يي از شراب زلال سخن گفته و معامله كن.
(۶) حافظ كارِ درست، باده پرستي است. از جا برخيز و اراده استوار خود را به كار درست (باده پرستي) بگمار.

 

شرح ابيات غزل (۳۸۰)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن
بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مكفوف محذوف
٭
خواجه كرماني:

وقت صبوح شد به شبستان شتاب كن

برگ صبوح ساز و قدح پر شتاب كن
٭
اين غزل را مي توان حاصل افكار دوران شباب حافظ، يعني زماني كه با مطالعه غزل هاي شعراي با سابقه تر از خود و متقدّمين مي پرداخته و فلسفه خيامي بر افكار او تسلط داشته، آن را ساخته و پرداخته است. بعداً با سرعت در اثر مطالعه در مكاتيب مختلف عرفاني و سرمايه معرفت قرآني، سبك شاعر تغيير مي يابد. شاعر در اين غزل از مضاميني كه خاقاني و خواجو پيش از او به كار برده اند بهره جسته و مطلع زيباي اين غزل را آفريده است.
خاقاني مي گويد:
دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز
مئي به ساغر من همچو آفتاب بريز
و حافظ مضمون مصراع اول خاقاني را چنين بازگو مي كند: صبح است ساقيا قدحي پر شراب كن و مضمون مصراع دوم او را به اين صورت بازگو ميكند:
خورشيد مي ز مشرق ساغر طلوع كرد. خواجو نيز غزلسرايي فحل و خوش سليقه است به ظنّ قوي تحت تأثير مضمون خاقاني بيت نخست غزل خود را ساخته است.
شاعر در ابيات دوم و سوم و چهارم زير تأثير فلسفه خيامي است و در بيت چهارم به مضمون عمق بيشتري مي‌بخشد به اين معنا كه مي فرمايد آن روزي كه دست اين طبيعت كوزه گر، از خاك پيكر ما كوزه بسازد به طور حتم آن كوزه، جايگاه شراب خواهد شد و تو از آن شراب در كاسه سر ما بريز تا سر‌مست دائمي در ازل و ابد باشيم.
شاعر بي ميلي خود را از شيوه زندگاني صوفيان متظاهر و شطّاح، در بيت پنجم بازگو كرده است و گرايش خود را به باده پرستي يعني مستي و راستي ابراز مي دارد.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *