Menu

غزل شماره ۱۲۸

128

۱- بلبلی خون جگر خورد و گلی حاصل کرد
باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
۲- طوطئی را به خیال شکری دل خوش بود
ناگهان سیل فنا نقش اَمل باطل کرد
۳- قرّه العین من آن میوه دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
۴- ساربان بار من افتاد خدا را مَددی
که امید کَرمَم، همره این محمل کرد
۵- روی خاکّی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کَهگِل کرد
۶- آه و فریاد که از چشم حسود مَه چرخ
در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
۷- نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

 

معانی لغات غزل(۱۲۸)

 

بلبل : دراین شعر منظور خود شاعر است(استعاره).

خون جگر خورد: کنایه از رنج فراوان بردن.

گلی حاصل کرد: (استعاره ) فرزندی را پرورش داد.

باد: حرکت هوا، هوایی که با سرعت به جهتی حرکت کند.

غیرت: رشک ، حسد، و در فارسی به معنای محافظت ناموس و آبرو و عزت و شرف.

طوطئی : ( استعاره ) منظور خود شاعر است.

شکری: کنایه از محبوبی و در اینجا فرزند است.

نقش امل باطل کرد: آرزو را بر باد داد.

قره العین : نور چشم ، فرزند، خنکی چشم منظور فرزند است.

میوه دل : فرزند.

آسان بشد: به آسانی از دست رفت.

خدارا مددی : برای خاطر خدا کمک کن.

امید کرمم همره این محمل کرد : امید به لطف و کرم تو مرا با این کجاوه همراه ساخت.

روی خاکی : چهره گرد آلود ، صورت به خاک آلوده .

نَم چشم : چشم تر ، اشک و تراوش چشم.

چرخ فیروزه : کنایه از آسمان فیروزه یی ، فلک فیروزه یی رنگ.

طرب خانه : سرای شادی، خانه شادی .

کهگل: کاه گل.

لحد: گور، قبر .

نزدی شاه رخ : حرکتی نکرد که شاه و رخ ، دو مهره شطرنج در بازی غیر فعال شوند،اقدام قاطع و جدی از تو ظهور نکرد.

فوت شد امکان : فرصت از دست رفت.

 

معانی ابیات غزل (۱۲۸)

 

(۱) بلبلی با زحمت بسیار گلی بدست آورد. بادِ حسد و حادثه با بردن آن و به جا نهادن صد گونه خار، اورا پریشان حال ساخت.

(۲) طوطئی به هوا و آرزوی شکری دلخوش و امیدوار بود که ناگاه سیل نابودی آن نیشکر خیال و نقش آرزو را از میان برد .

(۳) یادش به خیرآن نور چشم و میوه دل من که چگونه به آسانی از دستم به در رفت و کار را بر من دشوار ساخت .

(۴) ای ساربان بار من بر زمین افتاد . از برای خدا به من کمک کن که امید به لطف و کرم تو مرا با این کاروان همسفر ساخت.

(۵) در چهره آغشته به خاک خشک و رطوبت چشم من به خواری منگر که این فلک مینایی ، خانه عیش و شادی خود را با کاه گل ساخته و پرداخته است.

(۶) داد وفریاد که از خشم زخم ماهِ حسودِ آسمان ، ماه کمان ابروی من در زیر سنگ گور جای گرفت.

(۷) حافظ به موقع خود شاه رخی نزدی (اقدام مؤثر نکردی ) و فرصت از دست رفت . چه می توان کرد که گرفتاریهای روزگار مرا از این کار باز داشت.

 

شرح ابیات غزل (۱۲۸)

 

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان

بحر غزل: رمل، مثمّن مخبون اصلم مسبغ

 

*

 

در گیرا گیر مبارزه با دشمنان و مخالفان و از دست دادن حمایت سلطان ، بلیّه دیگری گریبانگیر حافظ می شود و فرزندی نابالغ که هنوز زمان به مکتب گذاشتن او فرا نرسیده بود از دست او به در می رود . حافظ در غم مرگ این نوباوه دلبند خود چنین می سراید:

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند

چه دید اندر خَم این طاق رنگین

به جای لوح سیمین در کنارش

فلک بر سر نهادش لوحِ سنگین

و ازشدت تأثر و به ظن قوی از شدت پشیمانی ، از اینکه به موقع خود در اثر گرفتاریهای و مشغله نتوانسته درمعالجه فرزندش کوشش لازم را معمول دارد، به سرودن غزلی که بازگو کننده حالات و تأثرات روحی اوست دست یازدیده است.

 

شاعر در ۳ بیت نخستین اشاره به مشکلاتی دارد که در دستیابی به این فرزند متحمل شده است . کسی چه می داند شاید سالها در آرزوی داشتن فرزندی می سوخته تا اینکه خدواند به او و همسرش فرزندی عطا می کند و از بد ایام پیش از آنکه به شش هفت سالگی برسد و به مکتب گذاشته شود از دست می رود و در ۳ بیت بعدی حالت استیصال خود را باز گو کرده و از شدت تأثر همه گناهان را به گردن چرخ نابکار می اندازد و دربیت مقطع تلویحاً از غفلت و اهمال و عدم اقدام سریع و به موقع خود سخن می گوید و برای تبرئه خویش در مصراع آخر غزل، به کلمه ( بازی ایام ) متوسل می شود. و این کلمه همانطور که در مواردی دیگر هم بطور سر بسته از گرفتاریهای شغلی که روزگار برایش فراهم ساخته می نالد به ظن قوی به گرفتاریها و درگیریها با مخالفین اشاره دارد .

اصطلاح شاه رخ زدن در بازی شطرنج به موقعیتی اطلاق می شود که حریف بتواند با حرکت دادن مهره اسب خود هم به مهره رخ طرف مقابل حمله کند و هم در ضمن شاه او را کیش کند و در اصطلاح عوام به دو کیشه کردن موسوم است واین عبارت ( به موقع شاه رخ نزدی ) به کسی گفته می شود که یک فرصت طلایی دو کیشه را ازدست داده باشد. در پایان تشبیهی که حافظ در بیت پنجم به کار برده و از چهره خاکی و رطوبت چشم خود کاه گل ساخته است قبل از او نظامی در شرفنامه چنین به رشته نظم کشیده است:

ترو خشکیِ اشک و رخسار من

به کَهگِل بر اندود ایوان من

شاعر در بیت مقطع از صنعت التفات سود جسته و مرجع هر دو ضمیر مخاطب ( نزدی ) و متکلم ( چکنم ) خود حافظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *