Menu

غزل شماره ۱۸۸

186

۱- شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
۲- هر کجا آن شاخ نرگس بشکُفد
گُلرخانش دیده نرگسدان کنند
۳- ای جوان سر و قد، گویی بزن
پیش از آن کز قامتت چوگان کنند
۴- عاشقان را بر سرِ خود حُکم نیست
هر چه فرمان تو باشد آن کنند
۵- مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ظلم برِ انسان کنند
۶- پیش چشمم کمترست از قطره یی
آن حکایتها که از طوفان کنند
۷- یار ما چون سازد آغاز سماع
قُدسیان بر عرش دست افشان کنند
۸- عید رخسار تو کو؟ تا عاشقان
در وفایت جان خود قربان کنند
۹- سر مکش حافظ ز آه نیم شب
تا چو صحبت آینه رخشان کنند

 

معاني لغات غزل(۱۸۸)

 

شاهد:مشاهده كننده، اداي شهادت كننده و گواه ، در اصطلاح فقهي: گواهي دهنده از روي يقين، در اصطلاح متكلمان: آنها اصل را شاهد و فرع را غايب مي دانند، در اصطلاح صوفيه : آنچه در دل حضور داشته و ياد آن را غالب باشد، در اصطلاح عرفا: به معناي حاضر آمده و گويند شاهد حق است به اعتبار حضور و ظهور ،مرد يا زن نيكو روي و خوش صورت ، معشوق و محبوب خوش صورت ،حجّت جمال حق تعالي.

شاخ نرگس: شاخه گل نرگس، كنايه از دلداري كه چشمان او به مانند گل نرگس مخمور باشد.

بشكفد: سر درآورد،پيدا شود.

نرگسدان:گلدان گل نرگس.

گويي بِبَر: گويي از ميدان رقابت بيرون ببر، توفيقي بدست بياور.

از قامتت چوگان كنند:از قدّ راست تو ،چوگان خميده بسازند- كنايه از پيري و خميدگي قدّ.

بر سر خود حكم نيست:اختيار سر خود را ندارند ، سَرِ خود اختياري ندارند ، از خود اختياري ندارند.

سماع: وجد و حالت مشايخ و صوفيان منفرداً يا جمعاً با آداب و تشريفاتي خاص.

قدسيان:فرشتگان بهشتي.

دست افشان كردن: رقصيدن همراه با حركات موزون دست.

سر مَكَش :دست برندار ، غفلت مكن، منصرف مشو.

 

معاني ابيات غزل(۱۸۸)

 

(۱) زيبا رويان ، اگر بدين گونه دلبري كنند ، در ايمان زاهدان رخنه خواهند نمود .

(۲)هر جا كه آن شاخه گل نرگس بشكفد خوبرويان ديده خود را به گلدان گل نرگس مبدّل سازند .

(۳) اي جوان بلند بالاي راست اندام ، پيش از آنكه از قد تو چوگان منحني بسازند ( در ميدان زندگي) گويي بزن ( و توفيقي بدست آر).

(۴) عاشقان از خود اختياري ندارند ، هرچه تو بفرمايي همان كار را مي كنند.

(۵) مردمك چشم من از زيادي گريه خون آلود شد، در كجاي دنيا بر انسان اين همه ستم روا مي دارند.

(۶) اين داستانها كه از توفان نوح نقل مي كنند در پيش چشم( اشكبار) من از قطره يي كمتر است.

(۷) آنگاه كه محبوب ما به رقص و سماع برخيزد ، فرشتگان آسمان در عرش به رقص و دست افشاني مي پردازند.

(۸) عيد رخسار خودت را بنما تا عاشقانت از راه وفا جان خود را نثار تو كنند .

(۹) اي حافظ از ناله هاي نيمه شب دست برندار ومنصرف مشو تا آينه دلت را به مانند روي صبح ،روشن و تابناك سازند.

 

شرح ابيات غزل(۱۸۸)

 

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

بحر غزل: رمل مسدّس مقصور

 

*

 

غزل مورد شرح ،همانطور كه از انتخاب وزن آن دستگير مي شود، غزلي است عاشقانه كه در فرجه پر شور و حال جواني سروده شده و به آوازي شباهت دارد كه رهگذري عاشق در دل شب از دل پر آرزوي خود سر دهد. توّجه به روي زيباي دلبراني كه دلبري مي كنند و توجه خاص به چشم دلبري كه مورد نظرشاعر است واندرز عاشقانه يي كه شاعر به او مي دهد و توصيه مي نمايدكه : تا جواني دلي به دست آور و در پي آن ، خود را مطيع فرمان او خواندن همه و همه نشانهاي شور جواني عاشقي است كه زبانش به كلام منظوم باز و مي تواند از زعهده سرودن آنچه در دل او مي گذرد بر آيد.

 

مطلبي كه ذكر آن ضرورت دارد اين است كه حافظ از همان ايام جواني تا به پيري ، يعني در تمام مدت عمر خود سحر خيز بوده و باز گويي آن در اشعار همه دورانهاي زندگي او از جمله در مقطع همين غزل دليل بر اين مدّعاست و اين به معناي آن است كه اين شاعر قدر ساعات قدر شبها را مي دانسته و در آن ساعات به تفكّر و عبادت و مطالعه و نماز ونياز مي پرداخته است .

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *