Menu

غزل شماره ۱۸۹

187

۱- گفتم کِی اَم دهان و لبت کامران کنند؟
گُفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند
۲- گفتم خراج مِصر طلب می کند لبت
گفتا درین معامله کم تر زیان کنند
۳- گفتم به نقطه ی دهنت خود که بُرد راه
گفت این حکایتی ست که با نکته دان کنند
۴- گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین
گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند
۵- گفتم هوای میکده، غم می بَرَد ز دل
گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند
۶- گفتم شراب و خِرقه نه آیین مذهب است
گفت این عمل به مذهب پیر مُغان کنند
۷- گفتم ز لعلِ نوشِ لبان، پیر را چه سود؟
گفتا به بوسه شکرینش جوان کنند
۸- گفتم که خواجه کی به سر حجله میرود؟
گفت آن زمان که مشتری و مه قرآن کنند
۹- گفتم دعای دولتِ او وِردِ حافظ است
گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند

 

معاني لغات غزل (۱۸۹)

 

كِي اَم :كِي مرا ، چه وقت مرا.

…كي اَم دهان و لبت كامران كنند:چه وقت دهان و لب تو كامِ مرا بر خواهندآورد.

لب:در اصطلاح صوفّيه كلام و نَفَسِ معشوق.. .

خراج: ماليات ارضي، ماليات.

نقطه دهان: (اضافه تشبيهي )دهان به نقطه تشبيه شده و نقطه در اصطلاح عرفا: نقطه بيان راز عشق و در اصطلاح صوفيه: مركز و اصل وحدت معنا مي دهد.

نكته دان: . كسي كه به دقايق ظريف و لطيف آگاهي دارد.

صنم:بت.

صمد:يكي از صفات الهي به معناي تو پُر وبي نياز.

هواي ميكده:حال وهواي ميكده ، آرزوي ميكده.

پير مغان:پیر نگهبان آتش در آتشكده ،پير مي فروش.

نوش لبان:شيرين دهنان ، شيرين لبان.

خواجه:بزرگوار،عنوان و لقب شخصيت هاي سرشناس مانند وزير.

به سر حجله مي رود: به حجله عروسي قدم مي گذارد.

قران: مُقارِنَه ، به معناي نزديك شدن به هم است و هر گاه دو ستاره كه در مدار مختلف در حركتند در نقطه يي از فضا در يك برج و به يك درجه رسيده و مقارن هم قرار مي گيرند در اصطلاح نجومي آن دوستاره را مقترن گويند و قران مشتري و ماه را بهترين وقت براي اقدام به عروسي مي دانند.

مشتري و مه: ستاره مشتري و كره ماه و كنايه از داماد و عروس است.

ورد: وِردِ زبان ، ذكرجاري مدام زبان.

 

معاني ابيات غزل(۱۸۹)

 

(۱) گفتم چه وقت دهان ولب تو( با بوسه يي يا سخن شيريني)كام مرا بر مي آورند گفت خواسته و فرمان تو بر روي چشم ، هر چه بگويي همان كار را خواهند كرد.

(۲) گفتم ( براي يك بوسه) لب شكرين تو ماليات و خراج كشور مصر ( صادر كننده شكر) را خواهان است . گفت در اين سودا زياني متصوّر نيست.

( سعدي مي فرمايد:

هر مقامي ز معدني خيزد

شكر از مصر و سعدي از شيراز).

(۳)گفتم چه كسي بر راز دهن تنگت آگاهي يافت اين داستاني است كه تنها با نكته سنج دقيق مي توان در ميان نهاد .

(۴) گفتم بت پرست مباش و به خداي بگراي گفت در عالم عشق هر دو كار را انجام مي دهند.

(۵) گفتم حال و هواي ميكده غم را از دل مي زدايد گفت خوشا به حال آنان كه دلي را شاد سازند..

(۶) گفتم شراب نوشيدن و خرقه پوشيدن راه و رسم مذهب نيست گفت در مذهب پير مغان اين كارها مرسوم است.

(۷) گفتم پير چه سودي از لب شيرين لبان مي برد گفت با بوسه يي شيرين او را جوان مي كنند.

(۸) گفتم آن بزرگوار كي به حجله عروسي قدم مي نهد در آن لحظه زماني كه مشتري و ماه قرين يكديگر شوند.

(۹) گفتم حافظ پيوسته به دولت و دستگاه او دعا مي كند گفت نه تنها حافظ كه فرشتگان هفت آسمان هم همين كار را مي كنند .

 

شرح ابيات غزل(۱۸۹)

 

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلات

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مكفوف مقصور

 

*

 

بعضي برآنند كه اين غزل در مدح و زمان خواجه قوام الدّين حسن تمغاچي وزير شاه ابو اسحاق سروده شده و برخي در مدح خواجه تورانشاه وزير شاه شجاع مي دانند و اينكه در مدح خواجه و وزيري سروده شده شكّي نيست . اما از فحواي كلام و پختگي مضامين بر مي آيد كه حافظ در سنين كمال و براي تورانشاه سروده باشد . به هر حال شاعر با بكار گرفتن يكي از صنايع بديعي ، اين غزل را به صورت سؤال و جواب سروده است . شاعر در بيت دوم نامي از خراج مصر مي برد. در آن زمان در مصر نيشكر كشت و به اقصي نقاط بلاد اسلامي صادر مي شده منظور حافظ از كلمه خراج همان ماليات است زيرا در آن زمان كسي كه به حكومت بلاد حاصلخيزي مانند مصر مأمور مي شده ميزان ماليات ساليانه يي كه بايد به دار الخلافه يا مركز حكومت بفرستد رقم قابل توجهي بوده است .

 

بيت چهارم اين غزل در اكثر نسخ به صورت كتابت بالا نوشته و تنها در يك مورد چنين آمده است : (گفتم صمد پرست مشو با صنم بنشين ) و از آنجايي كه منظور از صنم پرست بودن ، جمال پرستي است و عبارت صنم پرست از لحاظ موسيقي كلام بر صمد پرست ارجح است در اينجا نيز از اين رأي استقبال به عمل آمد . بي شك منظور حافظ اشاره يي به مفاد آيه شريفه ۷۴ سوره انعام بوده كه حق تعالي مي فرمايد: وَ اِذ قالَ اِبراهيمُ لِاَبيهِ ازَرَ اَتَتَّخَذُ اَصناماً اِلهَهَ اِني اَريكَ وَ قَومكَ في ضَلالِ مُبين۷۴ ( و ياد كن وقتي را كه ابراهيم به پدرش آزر گفت: آيا بتها را به خدايي برگزيده يي و من براي تو و پيروانت را در گمراهي مي بينم) . شاعر در بيت ششم غزل خود، مفاد آيه شريفه ۱۱۰ سوره بقره را منظور نظر داشته است: وَلله المَشرق و المغرب فَاَينَما تَولو ا فَثَم وَجه الله اِن الله واسع العليم ۱۱۰( شرق و غرب هر دو ملك خداست پس به هر طرف كه روي كنيد به سوي خداست ، خدا به همه جا و همه چيز داناست .)

 

شاعر در دوبيت آخر غزل گريزي به مادح خود مي زند كه احتمالاً تورانشاه وزير است و اين اشارتي است به داماد شدن آن خواجه و چون تقارن مشتري و ماه را زمان سعد متناسب با بستن عقد از دواج مي دانسته اند در اينجا نيز آز آن ياد مي شود و اينكه حافظ دولت او را دعا مي گويد منظور نظر وزيري است بلند پايه و خواجه يي است صاحب قدرت مانند تورانشاه وزير.

یک دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *