Menu

ای گُلِ همیشه بهار

 

 

به شُکرِ آنکه شِکُفتی در این بهار، ای گل
بلند، دست دعا کرده سرو و نار ای گل

 

بهار فرش چمن کرده زیر پای تو پهن
بیا به باغ و لب جوی و جویبار ای گل

 

بیا که تا بنشینیم زیر سایه بید
میان باغ و بُوَد، باده در کنار ای گل

 

در انتظار شرف یابیم نِیَم تنها
نشسته است کناری چون من هَزار ای گل

 

غنیمتی ست تو را در کنار خود دیدن
گُزین مَرا که مَنَم خارِ شاخسار ای گل

 

مَباد آنکه شوم از زیارتَت نومید
توئی امید من و من امیدوار ای گل

 

نشینی اَر به بَرَم ای گل همیشه بهار
دگر کسی نَبرد دست سویِ خار ای گل

 

اگر چه هست (جلالی) به بوسه ای قانع
تو راست بَهرِ دگر کار، اختیار ای گل

 

یزد ـ ۱۳۹۴/۰۳/۳۱

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *