Menu

اول اندیشه …

 

 

کار کن پیوسته و در حسن کار اندیشه کن
پاک زی هر روز و از روز شمار اندیشه کن

 

بهر گفتن تا نیندیشیده‌ای، مگشای لب
از پشیمانی و سلب اعتبار اندیشه کن

 

حرف حق مطلوب باشد، حاجت سوگند نیست
از گمان نادرستی با فشار اندیشه کن

 

هم نشین هرزه گوی انجمن هرگز مباش
ور به اجبار این چنین شد در فرار اندیشه کن

 

سهمی از دارائی خود را به ناداران ببخش
از فغان و ناله فرد ندار اندیشه کن

 

از بیانات هنرمندی دو بیتی آورم
با تعمق بنگر و در حسن کار اندیشه کن

 

«دست در سوراخ اگر داری، ز مار اندیشه کن
پای اگر بر گل نهی از زخم خار اندیشه کن»

 

«گر شناور نیستی بر قعر دریا پا منه
ور به دریا غرق گشتی از کنار اندیشه کن»

 

با خردمندان (جلالی) یک دل و یک روی باش
بر سفیهان پشت و از حال فگار اندیشه کن

 

یزد ـ ۱۳۹۴/۱۲/۲۳

یک دیدگاه

  1. سلام بزرگوار بسیار بسیار عالی بود این شعر، اما من حدود سیه سال پیش دو بیت از این شعر را از یک خواننده مذهبی پاکستانی شنیدم اما تاریخ سروده را شما سال ۱۳۹۴ زده اید برام خیلی جالبه آیا ممکنه منو راهنمایی کنید؟

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *