از آن ز سیلی ایام رخ کبودم من
که رو به خاک در این و آن نسودم من
زمان پیری و فرزانگی رسید و هنوز
اسیر این دل دیوانه ام که بودم من
به صرف عمر مواعید خوبرویان را
می آزمای که یک عمر آزمودم من
به روی شانه دل بار عشق سنگینی است
بزیر خیمه رنج و محن عمودم من
به بخت عاشق خوش طالعی که معشوقش
به عهد خویش وفا می کند حسودم من
شرار عشق تو آتش به جان من زده است
و گرنه این همه آتش به جان نبودم من
زمانه پای دلم را ببند عشق ببست
از آن زمان که به رویت نظر گشودم من
چو دید سوز مرا دود رفت از سر شمع
به گریه گفت گر این شعله است دودم من
به اقتفای (رهی) بلبل خوش الحان است
«جلالی» ار غزلی خوش بیان سرودم من
وای خیلی خوبه ساییتون
سلام و احترام
یک دنیا تشکر دوست گرامی
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این
خوبی سپاسگزارم
تشکر فراوان نظر لطف شماست دوست بزرگوارمان
تو زمینه ای که فعالیت میکنید جزو بهترین سایت ها هستید.
سپاس فراوان نظر لطف شما بزرگوار هست
بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون متشکرم
سپاس فراوان نظر لطف شما بزرگوار هست
سایت خوبی دارین مطالب رو بیشتری لود کنید .سپاسگزارم