۱- |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را |
|
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
|
|
۲- |
بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت |
|
کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را |
|
|
۳- |
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب |
|
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را |
|
|
۴- |
ز عشق نا تمام ما جمال یار مستغنی است |
|
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را |
|
|
۵- |
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم |
|
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را |
|
|
۶- |
اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم |
|
جواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خارا |
|
|
۷- |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند |
|
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را |
|
|
۸- |
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کم تر جو |
|
که کس نگشود ونگشاید به حکمت این معما را |
|
|
۹- |
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ |
|
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را |