۱- | بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست |
آن جا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست | |
۲- | هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بوَد |
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست | |
۳- | ما را به منع عقل مترسان و می بیار |
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست | |
۴- | از چشم خود بپرس که ما را که میکشد |
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست | |
۵- | او را به چشم پاک توان دید چون هلال |
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست | |
۶- | فرصت شمر طریقه رندی که این نشان |
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست | |
۷- | نگرفت در تو گریه حافظ، به هیچ رو |
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست |
جرا بیت فرصت شمر در اینجا بیت ۶ ام است اما در کتاب سایه بیت ۳ می باشد؟
دوست گرامی
به استناد ماخذی است که از آن استفاده شده است.