Menu

غزل شماره ۵

5

۱- بشنو حدیثی از ما، این دَردِ ماست یارا:
دردِ فراقت ای دوست آزرد و کُشت ما را
۲- مُردیم و کس نپرسید دردِ تو را دوا چیست
این دَم، بِرَس به فریاد، بَر ما رسان دوا را
۳- در عینِ دردمندی، پنهان کنیم از خلق
سِرِّ ضمیر، امّا خواهد شد آشکارا
۴- گویند در شبِ قَدر، روزی شود مُقدّر
بازا شبی که کردیم ما آن شب این دعا را
۵- از آن زمان که کردند تشبیه با دلِ تو
مشهور شد به سختی، در دَهر سنگِ خارا
۶- در پیش تو سپر را انداختیم با سر
شاید تو بی مروّت با ما کنی مدارا
۷- در راه کاهشِ قهر، گامی ز مِهر بردار
داری به راه رفتن گر اختیارِ پا را
۸- شاهان ز رویِ رغبت درویش را پذیرند
باری مگو که اِحسان، پر رو کند گدا را
۹- یک دل به سینه داریم خسته ست و سخت بسته ست
قانونِ ابنِ سینا بر آن رَهِ شفا را
۱۰- گِرداب و گردباد است در بحرِ و بَرِّ چشمت
از اَشک و آه بَرگیر گردونهِ بلا را
۱۱- در خواب و ظُلمتِ شب بوس از لبِ تو می بود
آب حیات و دیگر نَبوَد فنا، بقا را
۱۲- چشمِ سیاهت ار کس از روی سهو، مانند
با آهوی خطا کرد، می بخش این خطا را
۱۳- شرمنده ایم، حافظ، ما از جسارتِ خویش
بخشای این «جلالی» درویشِ بی نوا را
 

غزل

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *