Menu

غزل شماره ۱۰

10

۱- دوش از میخانه سویِ مسجد آمد میرِ ما
نیست این بی پیر دیگر موردِ تقدیر ما
۲- از فراز برجِ عقل و اجتهاد اُفتاد و نیست
دَر چَهِ تقلیدِ محض اُفتادنش، تقصیرِ ما
۳- شیخ و زاهد مسجدی گشتند و ما میخانه ای
بودِشان تقدیر آن و این بود تدبیر ما
۴- شیخ، دیگر با حدیثِ جعل و با جعلِ حدیث
هیچ نتواند که با رندی کند تحذیرِ ما
۵- سوخت شمع و نیم جان پروانه، عاشق وار گفت
آهِ این آتش به جان، شد سخت دامنگیرِ ما
۶- دوستان رفتند و ما ماندیم و در سیر و سفر
چند روزی پیش و پس شد کارِ زود و دیرِ ما
۷- تا «جلالی» ناله گر شد در فراقِ دوستان
مرغِ شب آزرده شد از ناله شبگیرِ ما
 

غزل

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *