Menu

غزل شماره ۲۵

25

۱- سَرنوشتِ منِ بی طالع و سرگشته و مَست
گشت تعیین و مُسَجَّل به سرِشتَم، ز اَلَست
۲- مُتَعَرِّض شدم و گفت به من هاتفِ غیب
که جُز این نیست تو را قسمت و این است که هست
۳- گفت و بشنید ز من پاسخِ دندان شکنی:
من، همینم که تو می خواستی از روزِ اَلَست
۴- این بُوَد عِلّتِ می خوارگی و مستیِ من
زین سبب من شده ام می زده و باده پرست
۵- جام از او، باده از او، خانه و خُم خانه از او
من کِیَم؟ مُفلِسِ درماندهِ پیمانه به دست
۶- همگی بنده اوییم چه بینا و چه کور
همه جا منزلِ شُکر است چه بالا و چه پست
۷- این بُوَد ذِکرِ «جلالی» که: خدا می بخشد
کز اَزَل بر دلِ ما این سخنِ نَغز نشست
 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *