Menu

غزل شماره ۸۸

88

۱- جانانِ من تو جانِ منی دوست دارمت
خواهم به برکشیده و نزد خود آرمت
۲- روزی مرا به آمدنِ خود فریفتی
سالی ست دیده بر در و در انتظارمت
۳- گفتم به وعده گاه ز تأخیر خود مَکُش
ما را، جواب داد نه، آنجا بکارمت
۴- رویم کنون به رویِ تو شد باز و بعد از این
«باور مکن که دست ز دامن بدارمت»
۵- یا آن که واگذارمت ای مَه به دیگران
یا آن که بی معاشر و تنها گذارمت
۶- رَشک آیدم تو را بسپارم به دیگران
هنگامِ رفتنم به خدا می سپارمت
۷- ای دیده تا که فرصتِ دیدن بود مبار
هنگام هجر یار فراوان ببارمت
۸- دیوانه را چو نیست «جلالی» به چشم، خواب
من چشم بسته اهل جنون می شمارمت
 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *