۱- |
یاد باد آن که نگاهم به گل روی تو بود |
|
ناظر پیچ و خم زلفت و ابروی تو بود |
|
|
۲- |
یاد باد آن که به هنگام تفرّج همه روز |
|
گوش دل بر سخن و لعل سخنگوی تو بود |
|
|
۳- |
یاد باد آن که به خلوتگه گلزار و چمن |
|
دست من حلقه در آن ساعد و بازوی تو بود |
|
|
۴- |
چون دلم، دست من از کثرت شادابی و وجد |
|
گم در آن سلسله و حلقه ی گیسوی تو بود |
|
|
۵- |
یاد باد آن که به مهمانی و در جشن و سرور |
|
چشم مستان همه بر نرگس جادوی تو بود |
|
|
۶- |
باعث حسرت و اندوه حسودان می شد |
|
در برم جانم و جایم که به پهلوی تو بود |
|
|
۷- |
گویمت حال که احوال «جلالی» چون است |
|
دوش در یاد تو و آن قد دل جوی تو بود |
|
|