Menu

گند نف

76



یارُم یَهوَکّی تو اُنِش خورد میونِ گَف

خربوزه قاش کِردمو هِشتَم نخورد و رَف

 

گفتم که نَف بریز تو چراغِ خوراک پزی

گُف زیر و رو مِشَه دل و رودَم ز گَندِ نَف

 

گفتم بیا برو نونِ سنگک بگیر بیار

گُف من نمی تونَم تا غروب صَب کنم تو صَف

 

گفتم که پول مُخوای پُسَرِت را دومات کنی

گفتا هنوز زوده و شاشِش نکرده کَف

 

چِل سالِشَه یَروزی گَلِش بَن بودم، حالا

آوازه خونه و مِزَنَه ساز و ضرب و دَف

 

خوب فهمیدم تو فکر شُوَر کِردَنَه هنوز

او بیوَهِ زرنگه «جلالی» نِشِسَّه خَف

 
 یزد-۱۳۸۵/۵/۱۳

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *