Menu

غزل شماره ۲۶۰

260

۱- تدبیر سوز برد ز یک لا قبا مپرس
از لخت عور خم شده بر بوریا مپرس
۲- از سائل گرسنه محتاج نان شب
نرخ طلا و فوت و فن کیمیا مپرس
۳- اعجاز را ز آن که عصا اژدها کند
می پرس و از عجوزه خم بر عصا مپرس
۴- بشنو نوای بلبل زار از نسیم صبح
احوال آن نزار ز باد صبا مپرس
۵- دل بر خدای بند چو کشتی است چار موج
راه نجات خویشتن از ناخدا مپرس
۶- باشد چنان حکایت سیمرغ و کوه قاف
از مردمان نشانی مهر و وفا مپرس
۷- از آن که می برند کشندش به چوب دار
شرح گناه و کیف و کم ماجرا مپرس
۸- فارغ دو گوش و کام کر و گنگ، از صداست
زو کیف و کمّ و اوج و حضیض صدا مپرس
۹- پرسد «جلالی» از تو بیا راستش بگو
«جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس»
 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *