۱- | جمالت آفتاب هر نظر باد |
ز خوبی روی خوبت خوب تر باد | |
۲- | همای زلف شاهین شهپرت را |
دل شاهان عالم زیر پر باد | |
۳- | کسی کو بسته زلفت نباشد |
چو زلفت درهم و زیر و زبر باد | |
۴- | دلی کو عاشق رویت نباشد |
همیشه غرقه در خون جگر باد | |
۵- | بتا چون غمزهات ناوک فشاند |
دل مجروح من پیشش سپر باد | |
۶- | چو لعل شکّرینت بوسه بخشد |
مذاق جان من زو پر شِکر باد | |
۷- | مرا از تُست هر دم تازه عشقی |
ترا هر ساعتی حسنی دگر باد | |
۸- | به جان مشتاق روی تُست حافظ |
تو را در حال مشتاقان نظر باد | |
معاني لغات غزل (۹۸)
هماي زلف: (اضافه تشبيهي) زلف به علت دردست باد بودن در فضا به مرغ هما تشبيه شده.
زلف شاهين شهپر: (اضافه تشبيهي) زلف به شهپر شاهين تشبيه شده است.
هماي زلف شاهين شهپر: گيسوان دردست باد.
بستة زلف: اسير زلف، گرفتار زلف.
غرقه در خون جگر باد: در غم و اندوه غرق باد، در مضيقه باد، در اضطراب باد.
بتا: بگذار تا، بِهِل تا.
ناوك: تير.
ناوك فشاند: تيرپرتاب كند.
لعل شكرين: لب قرمز رنگ شيرين گفتار.
مذاق: جاي ذائقه، چشايي.
مذاق جان من زو پر شكر باد: كام جام من از آن شيرين باد.
تراهرساعتيحسنيدگرباد: ساعت بهساعت حسنت فزون باد،حسن تو هميشه در فزون باد.
به جان: از صميم جان، با تمام وجود.
معاني ابيات غزل (۹۸)
(۱) روي زيبايت به مانند خورشيد، روشني بخش در پاي ديده هر بيننده باد. روي خوبت از خوب هم خوبتر است.
(۲) دل پادشاهان عالم زير بال هماي زلف چون شاهين تيز پرواز تو باد.
(۳) كسي كه به زلف دل نبسته باشد خدا كند كه به مانند زلف تو درهم و برهم و پريشان گردد.
(۴) الهي دلي كه عاشق روي تو نيست هميشه غرق درغم و اندوه و دچار اضطراب باشد.
(۵) بگذار، آن زمان كه چشمت با ناز و غمزه، تير كرشمه پرتاب ميكند، دل آزرده من در برابر آن سپر گردد…
(۶) (و) چون لب لعل شيرين تو بوسه ميبخشد، كام جان من از آن در شيريني فرو رود.
(۷) هر لحظه عشق من به تو صورتي تازه به خود ميگيرد. آرزومندم كه تو هم هر ساعتي جلوه تازهتري به خود بگيري.
(۸) حافظ به جان اشتياق ديدن روي تو را دارد. از خدا ميخواهم كه تو هم به حال دوستداران خود توجه داشته باشي.
شرح ابيات غزل (۹۸)
وزن غزل: مفاعيلن مفاعيلن مفاعيل
بحر غزل: هزج مسدّس مقصور
اين غزل از تراوشات ذوقي ايام شباب شاعر است كه با زبان ساده و بدون نكات ايهامي و عرفاني سروده شده است. دقت درمضمون بيت ششم و دعاي مشروطي كه به ظاهر در حق محبوب ولي در باطن در حق خود ميكند ما را به اين نكته متوجه ميسازد كه اين دعايي است رندانه در عبارتي رندانه از رندي در غزلي عاشقانه. شاعر ميگويد آنگاه كه لبت بوسهيي به من بدهد، الهي مذاق جان من از لعل شكرين تو شيرين باشد!
سلام
در بیت ششم در شرح مرقوم فرموده اید که چون “لبت بوسه یی به من بدهد، …” در حالیکه در غزل صحبت از بذل و بخشش بوسه است و نه بخشیدن بوسه به او : ” چو لعل شکرینت بوسه بخشد…” و بعد آرزو میکند بوسه ای هم به او برسد. سلامت باشید.
اگر در متن غزل تصحیح شده علاّمه قزوینی برافشان بود من هم در غزل برافشان می نوشتم ولی من این کار را نکرده ام امّا در معانی لغات همانطور که نوشته اید بنده برافشان معنی کرده ام.(پاسخ مستقیم از استاد جلالیان)
لطفا بیشتر در مطالعه دقّت بفرمایید در غزل هیچگونه صحبتی از بذل و بخشش بوسه نیست حتما در معانی ابیات این غزل در (۵) و (۶) دقت بفرمایید و در اول معنی بیت ششم حرف (وَ) آمده است.(پاسخ مستقیم از استاد جلالیان)