ز مَنفوری مرا چندین نشانی ست:
شنو، بشناسش، عَمرِوعاصِ ثانی ست
تهی مغز و کم اندیش است و پُرگوی
گمان دارد که این از نکته دانی ست
نه خوش رفتار و خوش کردار باشد
نه خوش گفتار و فردِ بد دهانی ست
تعارُض هایش از فرط تکبّر
تذکّرهایش از زخم زبانی ست
یه زَعمَش خَلق بدکارند و خاطی
که خُلقِ خاص او از بدگمانی ست
به ضرب و شَتم هم دستش بُوَد باز
نه آخر بر تن او را بازوانی ست؟
اگر بِشناختی برگو که او کیست
که این یک کیستان و امتحانی ست
*
به کارِ نهیِ منکر دیدی ار کس
و یا امر به معروف، این همانی ست
سر از منزل درآر ار مَست و مَردی
«جلالی» امتحانش رایگانی ست