Menu

غزل شماره ۴۲۱

421

۱-  اگر پیدا شوی از فرط شادی
 برآید شور و شوق از هر نهادی
۲-  شنو تا با زبون یزّی این جا
 کنم از حال و روز خویش یادی
۳-  فراقِت پیچ و تَوو اِنداخ تو جُونوم
 دِلوم مالِش گِرِف از زورِ بادی
۴-  توو روُ مردُم یَهوّو دَر رَف تِلِنگوم
 ز بَس کَشکی زَدَم زورِ زیادی
۵-  زِ مُش وازی تَنُم خیس عَرَخ شد
 گِرِفته تَنگُم از زورِ گُشادی
۶-  بیا برگرد پیشِ این مُریدِت
 برآرُم تا که داری هر مُرادی
۷-  بیا تا خِرت و پِرتِ بُنجُلِت را
 کُنَم اَووّ من تو بازارِ کسادی
۸-  «جلالی» گر بپرسندت، چه گویی
 که از مَرزِ ادب بیرون فُتادی
 

[پیچ و تَو=پیچ و تاب] ، [اِنداخ=انداخت] ، [تو جونُم=در جانم] ، [دِلوم=دِلَم] ، [مالِش= پیچ و تاب] ، [گِرِف=گرفت] ، [زورِ بادی=فشار بادی=نفخی] ، [تو رو مردم=مقابل مردم] ، [یهوّ=یک دفعه، یک مرتبه] ، [در رف=در رفت] ، [تلنگوم=گاز از شکم من] ، [کشکی=بی سبب] ، [مش وازی=رسوایی] ، [تنم=بدن من] ، [گرفته تنگم=تنگم گرفته =شکمم برای کار کردن فشار می آورد] ، [خرت و پرت=خورد و ریز بی مصرف] ، [بُنجُل=بی فایده و بی مصرف] ، [کنم اَو=کنم آب=آب کنم=بفروشم]

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *