۱- |
یک سال از فراقش از باده زلالی |
|
بردم ز دل کدورت از رنج لایزالی |
|
|
۲- |
یک سال می برید او گوش مرا به تدریج |
|
ترکم نمود آخر از بهر گوش مالی |
|
|
۳- |
ماهی که بود سالی، دور، اینک از درآمد |
|
بی او چگونه بر من بگذشت ماه و سالی |
|
|
۴- |
صد شکر دیدمش باز با دلفریبی و ناز |
|
دیدم نگشته پیدا در حُسن او زوالی |
|
|
۵- |
یک روز بی محابا آتش به جان من زد |
|
زد قیصریّه آتش از بهر دَستمالی |
|
|
۶- |
امروز بازگشته ست شاید به لطف حیلت |
|
از عاشق قدیمش آرد به دست، مالی |
|
|
۷- |
می باش دست و دل باز اینک «جلالی» ، اَر نه |
|
«زین بیشتر بباید بر هجرت اِحتمالی» |
|
|