Menu

غزل شماره ۴۴۶

446

۱- یک سال از فراقش از باده زلالی
 بردم ز دل کدورت از رنج لایزالی
۲-  یک سال می برید او گوش مرا به تدریج
 ترکم نمود آخر از بهر گوش مالی
۳-  ماهی که بود سالی، دور، اینک از درآمد
 بی او چگونه بر من بگذشت ماه و سالی
۴-  صد شکر دیدمش باز با دلفریبی و ناز
 دیدم نگشته پیدا در حُسن او زوالی
۵-  یک روز بی محابا آتش به جان من زد
 زد قیصریّه آتش از بهر دَستمالی
۶-  امروز بازگشته ست شاید به لطف حیلت
 از عاشق قدیمش آرد به دست، مالی
۷-  می باش دست و دل باز اینک «جلالی» ، اَر نه
 «زین بیشتر بباید بر هجرت اِحتمالی»
 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *