Menu

غزل شماره ۱۷۷

175

۱- گر مِی فروش حاجت رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کُند
۲- ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پُربلا کند
۳- حقّا کزین غمان برسد مُژده امان
گر سالکی به عهد امانت وفا کند
۴- گر رنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مکُن به غیر که اینها خدا کند
۵- مطرب بساز عود که کس بی اجل نمرد
وانکو ،نه این ترانه سراید خطا کند
۶- در کارخانه یی که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف، رای فضولی چرا کُند
۷- ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
۸- جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کُجاست که احیای ما کند

 

معانی لغات غزل (۱۷۷)

 

رندان: لاابالیان.
دفع بلا کند: بلا را دور گرداند.
جام عدل: سابقا در میخانه ها شراب از خم به سبوهای شراب از سرداب میخانه به طبقه بالا که محل حضور مشتریان بوده است می آورده اند. این کار توسط عمله شراب انجام می شده و از آن به بعد وظیفه ساقی این بوده است که شراب را از سبو به ساغر یا جام عدل ریخته و به مشتریانی که بر روی سکوها (مصطبه ها) نشسته بودند توزیع کند. ساغر، ظروفی متحدالشکل و گرد بوده که طرف داخل آن با خطوط افقی به هفت طبقه ، مدرج و تقسیم بندی شده ، لیکن جام عدل پیاله هایی بوده است که در لب آنها خطی تعبیه و ظرفیت همگی به یک میزان و مساوی بوده است . سعی ساقی در موقع ریختن شراب در آن پیاله ها در این بوده که محتوی پیاله از خط عدل تجاوز نکند. توزیع شراب در حرمسراها و مهمانیهای در منزل با جام عدل و توزیع شراب در میخانه ها با ساغر بوده و ساقی میخانه وظیفه خطیری به عهده داشته یکی اینکه مواظب حد ظرفیت مشتری خود بوده و بیش از حد به مشتری شراب ندهد دیگر اینکه حساب میزان شراب توزیع شده هر مشتری را نگه داشته و به صاحب میخانه گزارش نماید.
غیرت نیاورد: رشک نبرد، حسادت نکند.
حقا: بی اغراق، بدون شک، به راستی.
غمان: غم ها.
سالک: رونده راه، رفتار کننده، و در اصطلاح صوفیه به کسی که راهوار جاده طریقت و از خود به سوی حق روان است گفته می شود، راهرو.
عهدامانت: پیمان امانت، پیمان عشق و اشاره ای است به آیه ۷۲ سوره ی احزاب که در شرح ابیات غزل ۱۷۵ شرح آن رفت، بار معرفت و شناخت صفات خالق متعال.
عقل و فضل: خرد و دانش و معلومات.
مطرب، بساز عود که: ای موسیقی دان با عود این ترانه را بنواز که ….
… کس بی اجل نمرد: هیچ کس پیش از آنکه اجل محتوم او فرا رسد نمی میرد.
و انکونه این ترانه سراید خطا کند: و کسی که این ترانه را نسراید خطا کار است و کسی که به این نص معتقد نباشد منکر کلام خدا و خطا کار است.
فهم ضعیف: دانش اندک، کنایه از برداشت ذهنی و اشراق و تصوری که بر پایه عقل کلی و منطق استوار نباشد، عقل جزوی یا تحصیلی که انسان می تواند به آن دست یافته و غالبا دچار اشتباه محاسبه می شود (برخلاف عقل کلی یا عقل ایمانی که موهبت الهی است) .
رای فضولی، چراکند: اراده دخالت ناصواب چرا کند، چرا قصد فضولی کند.
بلای خمار: رنج خماری، دردسری که پس از صرف و نشاٌت شراب ایجاد می شود.
می صافی: می خالص، می بی غش.
در سر می: در هوای می.
به عشق سوخت: به آتش عشق سوخت، در درد عشق سوخت.
عیسی دم: عیسی نفس، کسی که نفس عیسی را دارا باشد.
احیای ما کند: مرده ما را زنده کند.

 

معانی ابیات غزل (۱۷۷)

 

(۱) اگر می فروشی نیاز رندان را برآورد (به آنها می بدهد) خداوند گناه باده خواران را بخشیده بلا را از ایشان دور می کند.
(۲) ساقی، با جام همسان و برابر، شراب را توزیع کن تا گدا (شخص بی ظرفیت) بر اثر حسادت، فرصت فتنه و آشوب نیابد.
(۳) بی گمان اگر رهرو عشقی به عهد امانتی که در ازل بسته وفادار باشد، مژده ایمنی از آسیب غمهای جهان به او خواهد رسید.
(۴) ای دانا! چه رنج و محنت بینی و چه آسایش و راحتی بیابی آنها را از دیگری مدان که همه از جانب خداست.
(۵) ای موسیقی دان با عود این ترانه را بنواز که: هیچ کس پیش از آنکه اجل محتوم او فرا رسد نمی میرد و کسی که این ترانه را نسراید خطاکار است.
(۶) در کارخانه ای که عقل و فضل را در ان راهی نیست، به چه سبب فهم و دانش اندک داعیه درک حقایق را داراست.
(۷) ما را که درد عشق و رنج خماری از پای درآورده است، یا وصال یار، یا شراب بی غش درمان می کند.
(۸) جان در هوای می به لب رسید و حافظ در آتش عشق سوخت . آن که دم عیسی داسته باشد و مارا دوباره زنده کند کجاست.

 

شرح ابیات غزل (۱۷۷)

 

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف

 

*

 

حافظ شناس محترم سیروس نیرو در گنج مراد معتقدند که مطلع و مقطع این غزل اشاره به شاه نعمت الله ولی دارد. در دیوان شاه نعمت الله ولی ازلی به این وزن و قافیه و ردیف یا غزلی که بتوان میان مضامین مطلع و مقطع آن چنین پیوندی را مشاهده یا استنباط کرد دیده نشد لیکن حافظ در چند مورد در مقام اعتراض به گفته های شاه ولی برآمده و محترمانه نظریات این عارف جاه طلب را رد کرده است. اجمالا مستقل این غزل هر یک بار معنای سنگین و عارفانه ای را بردوش خود دارد . در بیت نخست با دید وسیع، رحمت واسعه الهی را در پیش چشم ما مصور می سازد و در بیت دوم به غیر از معنای ظاهری ایهامی به چشم می خورد که مخاطب آن برما معلوم نیست.
در این بیت به جام عدل اشاره شده که معنای مشروح آن در برابر کلمه جام عدل در معانی لغات این غزل آمد و در اینجا اضافه برآن توضیح می دهد که احتمالا در مواردی که به علل سیاسی یا اقتصادی شراب به حد وفور در دسترس باده نوشان نبوده است، صاحبان میخانه با مشتریان خود با جام عدل و به صورت جیره بندی امروزی با همه به یک میزان شراب پذیرایی می کرده اند.
حافظ در بیت سوم به عهدی که آدم روز الست با خدای خود بست ومفاد آیه ی ۷۲ سوره ی احزاب که شرح آن قبلا در زیر غزل ۱۷۵ اشاره دارد و در بیت چهارم اشاره به آیه ی ۵۱ سوره توبه دارد (بگو هرگز به ما نمی رسد مگر آنچه خدا برما نوشت او صاحب اختیار ماست پس گروندگان باید بر خدا توکل کنند) و در جای دیگر همین مضمون را به صورت :

آنچه او ریخت به پیمانه ما، نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

می آورد. همچنین مفاد بیت پنجم تلمیحی هست به آیه ۴۹ سوره یونس و شاعر صراحتا می گوید هرکس به این موضوع اعتقاد نداشته باشد راه خطا می رود و این می رساند که حافظ تمایل به جبر و اعتقاد کامل به سرنوشت ازلی و مفاد آیات قرآنی داشته. همانطور که در بیت چهارم خطاب به حکیم می فرماید هرچه پیش می آید از جانب خداست و ای حکیم تو را نمی رسد که با علم حکمت و پیش بینی و ستاره شناسی و غیره حکم دیگری بدهی در اینجا هم خطاب به مطرب می فرماید: سرودی بساز که در آن مضمون این آیه شریفه گنجانیده شده باشد و در تایید نظریه خویش در بیت ششم در مقام معارضه با حکیمان برآمده می فرماید فهم و دانش اکتسابی اندک ، قادر بر آن نیست که سراز کار کارخانه آفرینش در آورد. شاعر در بیت هفتم مطلبی را عنوان می کند که امروزه به آن پی برده اند. توضیحاً هرگاه به هنگام انداختن شراب ، به همراه دانه های انگور چوب و دنباله شاخه خوشه انگور وارد خم شود به هنگام تخمیر از ترکیبات اضافات خوشه انگور که ساختمان آن غیر از دانه انگور است ترکیباتی به نام آلدهید و فور فورول به وجود می آید که تا حدی مسموم کننده و سبب دردسر شدید می شود . شاعر در بیت هفتم اشاره به بلای خمار دارد و این همان رنج و عذاب پس از شرب شراب ناخالص است و اینکه علاج آن را می صافی می داند تحقیقاً همین موضوع بالاست و شراب ناب شرابی بوده که منحصراً از دانه های انگور جدا شده از خوشه انگور ، بدون چوب و دنباله ساقه تهیه می شده است.
***

۴ دیدگاه

  1. پیشاپیس سپاس از تفسیر بسیار ارزنده شما
    رند به دو مفهوم منفی و مثبت استفاده میشود در این شعر منظور از رندان افراد لاابالی نیست بلکه افراد صوفی میباشد
    حافظ در اشعار خود از صفت مثبت رند بهره میگیرد، در اصطلاح تصوّف، ویژگی کسی که همۀ ظواهر و قیدوبندهای معمول را رها کرده و محو حقیقت شده باشد و به عبارتی دیگر، به هیچ قیدی جز خدا مقید نباشد را رند میگویند.

پاسخ دادن به رضا طاهرخانی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *