Menu

غزل شماره ۱۷۸

176

۱- دلا بسوز که سوزِ تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
۲- عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکند
۳- ز ملک تا ملکوتش حجاب برگیرند
هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند
۴- طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند کرا دوا بکند
۵- تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رَحم اگر نکند مدّعی خدا بکند
۶- ز بخت خفته ملولم، بُوَد که بیداری
به وقت فاتحه صبح، یک دعا بکند
۷- بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند

 

معاني لغات غزل(۱۷۸)

 

نياز : دعا ، تمنا و حاجت، احتياج

عتاب: ناز كردن ، خشمگيني ، سرزنش كردن ، ملامت كردن

كرشمه: غمزه ، ناز و رفتار دلبرانه با اشارت چشم وابروي، عشوه ، خشم توأم با ناز و ادا

عاشقانه بكش:مانند عاشقان با ميل ورضا تحمل كن

ملك :عالم ماده ، كنايه از اين دنيا ، عالم محسوسات

ملكوت: عالم معنا ، عالم غيب.

حجاب: پرده ، مانع ، روپوش.

جام جهان نما: جام جمشيد ، جام جم ،جام كيخسرو که به قول فردوسی با نگاه كردن در آن هفت كشور را مي ديد و بعضي بر آنند كه دل كيخسرو صاف و فاقد حجاب بود و بينش وسيعي داشت ( به غزل ۱۳۷رجوع شود. )و در اصطلاح عرفا : قلب انسان و محل تجلي عشق الهي .

طبيب عشق: ( اضافه تشبيهي ) عشق به طبيب تشبيه شده .

مسيحا: در زبان سرياني مسيح را مسيحا تلفظ مي كنند

مسيحا دم :دم ونفس مسيح كه مرده را زنده مي كرد.

با خداي خود انداز : به خداي خود واگذار كن .

مدعي :صاحب ادعاي ناروا

بخت خفته: بنا به عقيده قدما بخت ودولت هر كس ممكن است ، خفته يا بيدار باشد و كسي كه بختش بيدار باشد . با دولت و خوشبختي قرين است.

بيداري :يك نفر بيدار .

فاتحه : سوره الحمد كه نماز با آن شروع مي شود ، آغاز .

وقت فاتحه صبح: به هنگام نماز صبح .

بوئي:اثر ونشانه يي ، رايحه يي.

دلالت: راهنمايي .

 

معاني ابيات غزل( ۱۷۸)

 

(۱) اي دل بسوز و بگداز كه از سوز وگداز تو كارها بر مي آيد . يك دعاي نيمه شب صد گونه بلا را دفع و برطرف خواهد كرد.

(۲) سرزنش وناز يار زيبا رو را مانند عاشقان با ميل و رضا تحمّل كن زيرا يك غمزه وعشوه و رفتار شيرين اوتلافي صد بار بي مهري اورا خواهدكرد.

(۳) همه حجاب و موانع از عالم محسوس خاكي تا عالم بالا از پيش چشم كسي كه در خدمت صفا و جلا دادن جام جهان نماي قلب خود باشد برداشته خواهد شد.

(۴) عشق، طبيبي مهربان و صاحب نَفَس روح بخشي مسيحيايي است اما چون تو درد عشق نداري او چه كسي را معالجه كند؟

(۵) كارت را به خداي خود واگذار و اميدوار باش كه اگر مخالفان به تو رحم نمي كنند خدا به تو رحم خواهد كرد.

(۶) ازاين بخت به خواب رفته دلتنگم . آيا مي شود كه سحر خيز بيدار دلي به هنگام نماز صبح در حق من دعايي بكند( تا بخت خفته من بيدار شود).

(۷) حافظ ( در آتش دوري گداخت و نشاني وبهره و بويي از گيسوي يار نصيبش نشد. شايد باد صبا اورا به اين دولت راهنمايي كند.

 

شرح ابيات غزل (۱۷۸)

 

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

بحر غزل: مجتّث مثمّن مخبون محذوف

 

*

 

گمان اين ناتوان بر اين است كه اين غزل محصول ايام جواني حافظ مربوط به زمان حكومت شاه شيخ ابواسحاق است كه حافظ آرزوي تقرب به آن را در دل خود مي پروريده است و از مفاد و ايهام بيت پنجم چنين بر مي آيد كه شاعر رقيبي ، مانع نزديكي حافظ با دربار شاه بوده است و اين كه شاعر دربيت مقطع نامي از زلف يار مي برد اين احتمال را تقويت مي بخشد، زيرا شاه ابواسحاق داراي زلفهاي بلندي بوده و حافظ به آن ، در غزلهاي ديگر هم اشارتي دارد.

۴ دیدگاه

  1. درود

    استاد لطفاً مشخص کنید آن کسره آخر کلمه «دلالت» از نظر دستوری چگونه است؟ فکر نمی کنم «کسره اضافه» باشد چون «دلالت» و «این دولت» مضاف و مضاف الیه نیستند. چگونه این کسره به حرف اضافه «به» یا «بر» تبدیل شده است؟

    تشکر می کنم اگر پاسخ بدهید.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *