Menu

زَخمِ زَبان

زبان تیغ ندارد بُرِش چو زخم زبان
چرا که زخم زبانست آفت دل و جان

 

شماتت است بلائی که نیست مانندش:
مصیبتی که رسد از عوام بر همگان

 

بَلای زخم زبان را علاج می نکند:
جواب تند و مشابه و یا که داد و فغان

 

صلاح کار خموشی ست فرد عارف را
چو مرد ناشنوا و چو شخص گنگ دَهان

 

خموش باش و بدان قدر زندگانی را
موقتی به جهان کُلُّ من علیها فان

 

بدان که زخم زبانست از حسادت و جهل
بود هر آینه این کار ضرب و زور بَدان

 

صحیح نیست ز عارف تلافی گفتار
که این رویه بود راه و رسم دیو و دَدان

 

به گوش گیر هر آن نکته را (جلالی) گفت
که داده است بهین راه را به نظم نِشان

 

یزد ـ چهارشنبه ۹۹/۹/۱۹

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *