…
زبان تیغ ندارد بُرِش چو زخم زبان
چرا که زخم زبانست آفت دل و جان
شماتت است بلائی که نیست مانندش:
مصیبتی که رسد از عوام بر همگان
بَلای زخم زبان را علاج می نکند:
جواب تند و مشابه و یا که داد و فغان
صلاح کار خموشی ست فرد عارف را
چو مرد ناشنوا و چو شخص گنگ دَهان
خموش باش و بدان قدر زندگانی را
موقتی به جهان کُلُّ من علیها فان
بدان که زخم زبانست از حسادت و جهل
بود هر آینه این کار ضرب و زور بَدان
صحیح نیست ز عارف تلافی گفتار
که این رویه بود راه و رسم دیو و دَدان
به گوش گیر هر آن نکته را (جلالی) گفت
که داده است بهین راه را به نظم نِشان
یزد ـ چهارشنبه ۹۹/۹/۱۹