…
گر بینمت از دور، به دنبال تو آیم
بی روی مَهَت دیده به روئی ننمایَم
دنبال تو بودن بُوَدَم کار شب و روز
خسته نشود هیچ ز جویای تو پایم
دیدی اگرم ناز مکن رو به من آور
نائی اگر آید ز محن نعره ز نایم
گیجیم از این فرقت و دوریت چنانَست:
کز بخت بد خویش ندانم که کُجایم
از چاره به ناچار چو کوته بودم دست:
با پای خودم راه به دنبال تو سایم
دنبال تو بودن شده عادت چه توان کرد
گره راه دگر هست بفرمای برایم
ور نیست نباشد به جز از پوزش راهی:
شرمنده (جلالی) ست از این جرم و خطایم
یزد ـ یکشنبه ۹۹/۷/۶