Menu

زبان گنگ

درد خود فاش نگویم که شود باد هوا
چون به سرها شده کر یکسره گوش شنوا

 

به جز از پارگی حلق ندارد اثری:
از جگر نعره و فریاد و ز دل بانگ و نوا

 

آن طبیبی که شناسنده درد است کجاست؟
تا دهد نسخه ز ترکیب شفابخش دَوا

 

گر به توصیف غم و درد زبانم گُنگ است:
تهمت گیجی و مَنگی زَدَنَم نیست روا

 

بنده ای بی کَس و محنت زده و مسکینم
لب ز گفتار فرو بسته و خلقند گُوا

 

نیستم گنگ چو بینی بُوَدَم بسته زبان:
بکشیدم ز لب بام سخن زیر، لوا

 

الغرض گرچه جدا گشته (جلالی) ز عموم:
نیست از چند تن از هموطنان دور و سِوا

 

یزد ـ پنج شنبه ۹۹/۷/۳

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *