Menu

شعر فکاهی

حال من پرسی اگر، پیری و پیزیِ گشاد
ایندو با هم بهر خورد و خفت و خوابم دست داد

 

کار من باشد سرودن با مضامین جفنگ
از مهمات بدیعی دور و معنا و مفاد

 

حرف ها سازند در هر جمله بی معنا کلام
طا و ظا و عین و غین و ف و قاف و صاد و ضاد

 

باد اگر با خود برد این دستخط را، ای دریغ!
هیچ از مضمون ما قبلی نمی آرم به یاد

 

روز و ماه و سال با این حالت و احوال زشت
در گمان خویش باشم شاعری دور از فساد

 

وصف حال خویش کردم، لیک خواهم بشنوند:
شاعران این چنینی حال خود از پیک باد

 

شعر و مضمون فکاهی را (جلالی) ز آن سبب
می سراید تا شود خواننده اش مسرور و شاد

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *