Menu

غزل شماره ۱۹۳

191

۱- *بوَد آیا، که در میکده ها بگشایند
گِره از کار فروبسته ما بگشایند
۲- اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
۳- به صفای دل رندان، صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
۴- گیسوی چنگ ببُرّید به مرگ می ناب
تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند
۵- نامه تعزیت دختر رَز بنویسید
تا حریفان همه خون از مژه ها بگشایند
۶- در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
۷- حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زُنّار ز زیرش به جفا بگشایند
*چاپ قزوینی-انجوی-خطیب رهبر-خرّمشاهی: بود آیا …
*چاپ نیساری-سودی:باشد ای دل

 

معاني لغات غزل (۱۹۳)

 

بُوَد آيا:آيا اميدي هست، آيا ممكن است ، آيا روزي مي رسد.

خود بين:خودخواه ، مغرور ، متكبر.

به صفاي دل رندان :سوگند به صفاي دل رندان.

صبوحي زدگان:نوشندگان شراب بامدادي.

مفتاح:كليد.

نامه تعزيت دختر زر بنويسيد:مرثيّه نامه شراب را بنويسيد ، تعزيت نامه شراب را نوشته و اعلام عزداراي كنيد.

حريفان: هم پياله ها.

گيسوي چنگ: تارهاي چنگ.

مغبچگان: بچه مغان ، نوجوانان مغ ميكده ها.

زلف دوتا بگشايند:زلف و گيسوي دو طرف سر خود را پريشان و دَرهَم كنند.

فردا: به زودي ، فرداي قيامت.

ببيني فردا:به زودي خواهي ديد، در قيامت خواهي ديد.

كه چه زُنّار:كه چگونه زُنّار.

به جفا:به قهر وغلبه.

 

معاني ابيات غزل(۱۹۳)

 

(۱) آيا ممكن است كه در ميكده ها را گشوده ، گره از كار فروبسته ما باز كنند؟

(۲) اگر (عده يي) براي رضاي خاطر زاهد خودخواه بستند مطمئن باش كه( عده ديگري ) براي رضاي خاطر خدا باز خواهند كرد.

(۳) سوگند به دل پاك و ضمير روشن رندان كه باده نوشان بامدادي چه بسياري در ها بسته را با كليد دعا خواهند گشود.

(۴ )در مرگ شراب ، تارهاي چنگ را ببريد تاهمه نوجوانان خادم ميكده گيسوان دوتاي خود را پريشان كنند.

(۵) سوك نامه شراب را بنويسيد ( و برخوانيد) تاهم پياله ها ، به جاي اشك، خون از نوك مژه ها جاري كنند.

(۶) در ميخانه را بستند. اي خدا را ضي مشو كه در (برابر آن)درِ خانه ريا و فريب كاري باز كنند .

(۷) حافظ، بزودي خواهي ديد كه از زير اين خرقه ريايي كه بر تن داري چگونه با قهر و غلبه رشته زنار را باز مي كنند (و بيرون مي كشند ).

 

شرح ابيات غزل(۱۹۳)

 

وزن غزل:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان

بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم مُسبغ

 

*

 

فخر الدّين عراقي:

بود آيا كه خرامان زِ دَرَم باز آيي

گره از كار فروبسته ما بگشايي

 

*

 

امير مبارزالدين ، اين مرد خشن و متعصب كه خود در ايام جواني شرابخوار بود پس از رسيدن به حكومت شيراز به حكم سياست و مردم فريبي ، دستور بستن ميخانه ها وخرابات را صادر و خلايق را به نماز جماعت كه خود در روزهاي جمعه امامت آن را به عهده داشت فرا مي خوانند تا طبقه روحاني و شيوخ و متوليان شريعت را كه از باز نمودن ميخانه ها در زمان شاه ابو اسحاق دل خوشي نداشتند راضي و همراه سازد . اين غزل را حافظ به اين مناسبت سروده و در دهان مردم انداخته ودر آن يك پيش بيني جالب نموده كه به حقيقت مي پيوندد.

 

حافظ در مطلع غزل خطاب به خود مي گويد: آیا ممكن است اين دارو دسته يي كه در ميخانه را بستند دوباره باز كنند وكار ما باده نوشان را سرو سامان بخشند؟ و بلافاصله در بيت دوم مي گويد همانطور كه اين دارو دسته براي رضايت خاطر يك مشت متشرّعين ريا كار در ميكده ها را بستند مطمئن باش كه دارو دسته ديگري مي ايند و براي رضاي خاطر خدا دوباره آن را باز مي كنند. فاعل (بستند) با فاعل ( بگشايند) در اين بيت دو شخصيت است و نمي تواند يك نفر باشد زيرا معناي شعر دچار تزلزل مي شود و نمي توان تصور كرد كه حاكم متعصبي ، در ميخانه را براي خاطر زاهد ببندد و بعد براي خاطر خدا باز كند. اين پيش بيني چند سال بعد به وقوعد پيوست وشاه شجاع آب رفته را به جوي برگردانيد . شاعر در بيت سوم به صفاي دل رندان و درويشاني چون خودش ، با ايمان تمام سوگند مي خورد كه باده نوشان بامدادي به هنگام دعا و نماز سحر، از سر صدق و صفا از خدا مي خواهند كه اين در بسته را دوباره باز كند و بازهم خواهد شد.

 

شاعر در بيت چهارم و پنجم در سلوك مرگ می ناب داد سخن داده و در بيت ششم كه ضرب المثل رايج و ورد زبان مردمان ، به هنگام بر خورد با حاكمان متظاهر و ريا كار است از خدا مي خواهد كه حالا كه ريا كاران در پناه مذهب در ميخانه را بستند تو هم راضي مشو كه در گشودن در خانه ريا موفقيتي حاصل كنند . و در بيت مقطع ، حافظ طبق روال احتياط و سنت استتار هميشگي، خود را به جاي طرف مقابل نهاده به خود خطاب مي كند كه اين خرقه كه براي تظاهر و مردم فريبي بر تن كرده و در زير آن رشته زنار بسته يي به زودي از تنت بيرون خواهند آورد تا رشته زنّار آشكار شده آنگاه با قهر و غضب آن را باز كرده و تو را مفتضح خواهند نمود . طرف خطاب شاعر در اين شعر ، امير مبارزالدين است و همانطور كه حافظ پيش بيني كرده بود پس از ۴ سال حكومت توأم با سخت گيريهاي فراوان به دست فرزندش كور و از سلطنت خلع گرديد.

۶ دیدگاه

پاسخ دادن به کاربر لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *