دوران شور و شوق و جوانی گذشته است
از عمر، سالهای میانی گذشته است
پیری رسیده است و بهین دوره حیات
دور میان، چو لحظه آنی گذشته است
جز خورد و خواب کار دگر نیست حالیا
آن دور کار با همگانی گذشته است
فکر و خیال وصلت معشوق و اهتمام
در راه وصل دلبرجانی گذشته است
بودیم گه پایه گذار صناعتی
آن جد و جهد و باعث و بانی گذشته است
اکنون بگویمت که چسان عمر بگذرد
در راه کسب لقمه نانی گذشته است
باری خموش باش (جلالی) و این بدان
دوران و عهد مرثیه خوانی گذشته است
یزد ـ ۹۷/۰۵/۷