ز عاشقان تو، دل دادگان شماری چند
ز خیل منتظرانند در ره و دلبند
تمام دیده به راهند تا به لطف نگاه
به رویشان چو نظر افکنی، زنی لبخند
اگرچه خیل رقیبند، در دل هر یک
بود امید که شاید تو را شوند پسند
من ضعیف یکی زین میانم و دهمت
تذکر از ره اخلاص و نیست نامش پند
به التماس تقاضا کنم، ز جان بپذیر
دگر برای ادایش نمی خورم سوگند
به جای زهر ز بادام تلخ لعل لبت
فدای ناز تو گردم بریز شکر و قند
که گفته گر من دلبند پشت در بودم
به روی عاشق دربند عشق خود دربند
اگر که شعر (جلالی) پسند خاطر تست
بخواند بلند چو دیدیم، تا شوم خرسند
یزد ـ ۹۶/۱۱/۱۵