یار ما کس در این دیار نشد
شد ملاقاتی ار، دوبار نشد
هر چه کردیم التفات، کسی
اشتیاقی نکرد و یار نشد
صیدی ار بود، رند بود و زرنگ
وه! که این حیله گر شکار نشد
روی ماهی که گاه می دیدم
روشنی بخش چشم تار نشد
کس ندیدم که بی قرار بود
هیچ کس با منش قرار نشد
لاجرم جز به کار شعر و ادب
کار دیگر مرا شعار نشد
فکر کار دگر (جلالی) باش
شاعری این زمانه کار نشد
یزد ـ ۱۳۹۵/۸/۲۴