روادید اگر داشتم از بهشت
نهادم ته گور سر روی خشت
به پا خاستم زین سرای سپنج
که این است پایان هر سرنوشت
خوشا آن که در مرغزار حیات
زِ نیکی به وجه حسن دانه کشت
بدآ آن که بُد زشت پیشش نکو
و یا هرچه زیباست می بود زشت
به عقبی به پای حساب آورند
هر آن نیک و بد را که هر کس بهشت
نمایند در پیشِ رویش عیان
به هرجا که سر زد بر اطراف و کِشت
از آن رشته ها بهرِ تن پوش بافت
(جلالی) به فردا، که امروز رِشت
یزد ـ ۱۳۹۶/۶/۱۸