من کیاَمْ؟ بشنو اگر خواهد دلت تا دانیم
چون حیاتِ جاودان در گردشِ دورانیاَمْ
سر مگردان از شِناسِ ناشناسی همچو من
من چو گویی لا مکان در حال سرگردانیاَمْ
نیست آسان کشفِ مجهولات و رَمزِ کاینات
درکِ مُشکل را تو نشناسی بدین آسانیام
جزءِ دایم تابعِ کلّ است و من جزیی ز کلّ
این عبارت از ازل بنوشته در پیشانیام
خَطِّ ناخواناست، میباید به چشم معرفت
با تعمق، با تفکّر دیده، از بَرْ خوانیام
مرگ میباشد تحوّل، جا به جا گردد حیات
این بگفتم تا نه پنداری که در ویرانیاَم
نور و ظلمت را حیات و مرگ نبود در مِثال
من حیاتِ دست گردان تا اَبَدْ نورانیم
معنیِ فانی (جلالی) گر نمیدانی بدان:
جورِ دیگر، باقیام آنگه که بینی، فانیاَمْ
یزد- ۱۳۹۲/۷/۳۰
ممنون از مقاله خوبتون