۱- | به زلف عنبرآسایت شبی مشک خطا گفتیم |
سزد گر مشک بر خود بالد اما ما خطا گفتیم | |
۲- | سر زلفت چنان یلدا، ندارد هیچ همتایی |
ببخشا گر که از سهوالقلم آن را دو تا گفتیم | |
۳- | ز درد اشتیاق ما، از آن مَردم شدند آگه |
که در مستی سحر یک بار، با باد صبا گفتیم | |
۴- | به جنگ ساحران می رفت اغلب با عصا موسی |
عصای ساحر سحر مبین را اژدها گفتیم | |
۵- | چو سرو از قول ما گفتند، بالای تو می ماند |
بلی گفتیم ما، اما بدان، بالا بلا گفتیم |
|
۶- | کنار مسجد افتادیم و شرح مستی خود را |
به شیخ شهر، کاو می داد بر ما ناسزا گفتیم | |
۷- | رها کن زاهد قشری گریبان «جلالی» را |
«صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم» | |
در رکاب حافظ |
*عمرتون صد شب یلدا*دلتون قد یه دریا*یادتون همیشه با ما*شب یلدا مبارک
دیگه بشر با این زندگی نمی تونه چنین شعرهای قشنگی بگه