Menu

دام وحشی عشق

 

 

گر مست به دست جام گیرد
از جام مدام کام گیرد

 

ما راست مهی که مست مست است
مستی که مدام جام گیرد

 

در جمع بود به حال لبخند
رو جانب خاص و عام گیرد

 

چشمی که به روی ماهش افتد
سرچشمه فیض، نام گیرد

 

نور مه آسمانی از اوست
از چهره او مدام گیرد

 

گر ماه نظر کند به سویش
از شرم، رخش تمام گیرد

 

من عاشق و جان فدای اویم
او کمترم از غلام گیرد

 

احساس خلاف عقل و در سر
جا در بر مغز خام گیرد

 

عشق است ولی چو دام وحشی
باید خردش لگام گیرد

 

من دارم و بخشمش (جلالی)
ارزانی آنکه وام گیرد

 

یزد ۱۳۹۳/۱۲/۳

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *