Menu

يارِ سيا سوله

 

 

اِی مُرغِ هَوا، کلاغِ کاشی
یارُم شده گُم نکنه تو باشی

 

او سبزه و رو و موش سیا بود
این دردِ مَنه اگر دواشی

 

تا کی مِثِّ نقطه سیاهی
پَرپَر زده لکّه هوا شی

 

تیرد مِزَنَنْ بَچایِ محله
گاس دیدی یَهوی کلّه پاشی

 

مَلقَّ نَزن اِقّه بی سَراَنجوم
بنشین لُو بونِ ما یاواشی

 

شاید که به عَیْنِ دلبر من
چون هَسّی سیا، رفیقِ ماشی

 

راه داده دِلوم که در دِل من
اون لنگه نداش ولی تو جاشی

 

مَردُمْ برا شعرِ تو (جلالی)
آشی مَپَزن ، اونم چه آشی

 

 

یزد – ۱۳۹۳/۸/۵

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *