ای شب یلدا ز بَرِ دوشِ تو
سِحرِ سَحَر زیرِ بناگوشِ تو
عهدِ تو و من ز چه رفتت ز یاد
یادِ من و توست فراموش تو
دستم از آن بَر، شده کوتاه و آه
دستِ دگر رفته در آغوشِ تو
می زنم این دست ز خونسردیت
بر سر و بر سینه ام از جوشِ تو
خاطره ها را ز چه بُردی ز یاد
داد از این خاطر مغشوشِ تو
دیده ببیند، نه تو را، بَل به بَند:
بر ز بَرِ بامِ تو، تن پوشِ تو
خلوتِ دوشینهِ من را قیاس
هست مع الفارق با دوشِ تو
شعر «جلالی» است که هوش آورد
گر شنوی، در سَرِ بی هوشِ تو
ده بالا-یزد سه شنبه ۱۳۸۵/۵/۱۷
مراسم شب یلدا در حضور استاد جلالیان(جلالی) و جمعی از شعرا و ادیبان استان در انجمن ادبی حافظ برگزار گردید.